و باز هم نیچه. این همان گره گاهی است که من نام «سیستم» بر آن می‌گذارم. ما سیستم خوب و بد نداریم

و باز هم نیچه
این همان گره گاهی است که من نام "سیستم" بر آن می گذارم. ما سیستم خوب و بد نداریم. درهرسیستمی مهمترین چیز حفظ و نگه داشت سیستم است. هیچ سیستمی خودش خودش را ازبین نمی برد. استحاله می شود.
_____________________________________

به باریک بینی "ژیل دلوز" نسبت به اندیشه( در اینجا باز رمز گذاری) مارکس و فروید توجه کنید.
"اعتقاد بر آنست که طلوع فرهنگ مدرن ما این تثلیث است: نیچه، فروید، مارکس. اهمیتی هم ندارد که مردم از پیش آمادگی اش را نداشته اند. مارکس و فروید شاید طلوع فرهنگ نباشند، اما نیچه بکلّ چیز دیگری است. او طلوع یک ضد فرهنگ است. مسلم است که جامعه مدرن بر اساس رمزها [codes] عمل نمی کند. این جامعه ای است که بر اساس چیزهای دیگر عمل می کند. چون اگر دقت کنیم، نه در معنای ظاهری مارکس و فروید بلکه با تحول مارکسیسم و تحول فرویدیسم است که می توان دید آن ها به گونه ای ناسازگارانه بازرمزگذاری کرده اند. در مورد مارکسیسم، بازرمزگذاری حکومت («شما را حکومت بیمار کرده، حکومت درمانتان خواهد کرد») اما نه همان حکومت)، و در مورد فرویدیسم باز رمزگذاری خانواده («خانواده بیمارتان کرده، خانواده درمانتان خواهد کرد») اما نه همان خانواده). مارکسیسم و روانکاوی به گونه ای واقعی تشکیل دهندۀ بوروکراسی های بنیادین اند. یکی عمومی و دیگری خصوصی، که به هر نحو هدفشان بازرمزگذاری تمام چیزهائی است که در افق فرهنگ ما همواره رمز زدوده می شوند. این، برخلاف، اصلاً مسئلۀ نیچه نیست. مشکل او در جای دیگری است. او می خواهد از ورای تمام رمزهای گذشته، حال و آینده چیزی را منتقل کند که نه می گذارد و نه خواهد گذاشت رمزگذاری اش کنند. می خواهد آن را بر پیکر نوئی بگذراند، پیکر نوئی بیافریند که بتواند آن را دریافت کند و جریان دهد. پیکری که پیکر ما باشد، پیکر زمین، پیکر نوشتار..."l


@Kajhnegaristan