داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ املت ۶۶۶ میوه. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ املت ۶۶۶ میوه
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
نیریش و میل چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود، ولی «نیریش و میل» اولش تلخند و تهش شیرین.
«نیریش» توی آشپزخانه رفت و در حالی که در ماهیتابه را برمیداشت گفت: «ماهی یک بار شام میفته گردن تو، میگردی هرچی گیر میاری میریزی گَلِ هم، یه چیز ولهَمشوری درست میکنی میدی به خوردمون!» چشمش به داخل ماهیتابه افتاد. اخمهایش توی هم رفت و ادامه داد: «بیا! این چیه؟» «میل» با لبخند گفت: «املت مخصوص سرآشپز! دیدم تخممرغها و گوجهها و قارچها کمن، نصف پیاز هم مونده بود تو جا میوهای، نعناعها هم پلاسیده شده بودن، چند تا سیب و موز هم داشتن خراب میشدن، گوشت کوبیدههای پریروز و الویههای هفته پیش هم حیف بودن، تو کابینت هم نصف پاکت پف فیل و بیسکوییت کرمدار دیدم، با چند تا چیز دیگه شدن املت مخصوص سرآشپز!».
تا نیریش خواست حرف بزند، میل گفت: «نگاه کن، تازه این رشتههای آشی مثل علامت اون گروه موسيقي شده که تو اون کلیپه نشون میداد... بذار عکسش رو بگیرم بذارم تو صفحهام...». نیریش وسط حرفش پرید و گفت: «بذار تا استادا هم تعبیر و تفسیر کنن که اینا با این رشتههاشون طرفدار گروه فلانن!» میل به فکر فرو رفت و گفت: «راست میگی، برامون حرف درمیارن. مخصوصا همکارم که شاگرد اون استاده است هم منرو فالو میکنه، شر میشه برام». نیریش پرسید: «کدوم استاده؟» میل گفت: «چه میدونم، همون که نفخ معده رو به تاثیرات افکار منفی ذهن ربط میده و صبح تا شب با ذرهبین داره از در و دیوار و سخنرانیها و فیلم و روزنامه و حتی تبلیغ پوشک سر پمپ بنزینها هم نکته درمیاره و تحلیل میکنه و براش کنفرانس میذاره و شاگردهاش هم پای تریبونش غش و ضعف میکنن».
نیریش کمی فکر کرد و گفت: «چه خوب! چرا زودتر نگفته بودی؟ منم مدتیه میخواستم برم سر کلاسهاش». میل اخمهایش را توی هم کشید و گفت: «جدی میگی؟» نیریش پوزخندی زد و گفت: «پس چی؟ میدونی چقدر خوبه آدم بفهمه سوراخهای روی نون سنگکی که میخوره چه معنی میده تا با احتیاط روشون کره بماله، یا بدونه حرکت زبون درازی میگمیگ وقتی از دست کایوت فرار میکنه برای فراماسونها چه مفهومی داره، یا اون خوانندهه وقتی میخونه هی هی، داره چه کدی رو به اربابهاش اون طرف مرز میرسونه، یا حتی مدل تای دستمالها تو سریال فرندز چه بدآموزیهایی برای نسل جوان ما داره، یا اون فوتبالیستی که آدامس تبلیغ میکنه در اصل داره نشخوار کردن تفکرات لیبرالیستی رو رواج میده. یا حتی برم سر کلاسهاش ببینم پشت پرده تلگرام چیه که هرچی بدبختی داریم زیر سر این لعنتیه که نمیذاره یه آب خوش از گلومون پایین بره...». میل کمی فکر کرد و گفت: «راست میگی، اصلا دوتایی با هم بریم سر کلاسهاش!». نیریش نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت و گفت: «شماره اون فست فوده که پیتزاهاش شبیه چشم سومن چند بود؟» میل با ناامیدی گفت: «یعنی اینا رو بریزم دور؟» بعد لبخندی زد و شماره را گرفت.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon