✅ همین دور و بر. مهرداد صدقى | بى قانون. ‏ قسمت: موضوع پایان‌نامه …

✅ همين دور و بر
مهرداد صدقى | بى قانون
‏@bighanooon

این قسمت: موضوع پایان‌نامه



برای نوشتن قسمت‌های مختلف پایان‌نامه دارم با استاد راهنمایم تلفنی حرف می‌زنم و مامان و بابا هم در حالی که سرشان توی گوشی­ است، گوش‌شان با من است. گوشی را که می‌گذارم، مامان به شوخی می‌گوید:
برای نوشتن سابقه تحقیق از بابات کمک بگیر که سابقه تحقیقش خوبه. برای دختر خاله‌ات که خواستگار آمد، راجع به پسره تحقیق کرد و گفت خوبه، معطل نکنین که بهترین گزینه‌اس، ولی پسره معتادِ دوگانه‌سوز از آب دراومد.
با خنده به مامان می‌گویم: پس خوبه چون برای قسمت مواد و روش‌ها هم می‌­تونم از همون پسره کمک بگیرم. حتما روش همه موادها رو بلده.
بابا می‌گوید: پسرجان حتی محض شوخی هم دیگه اسم مواد رو نیار وگرنه با یه روش‌هایی تنبیه‌­ات می‌کنم که خودت بشی موضوع یک پایان‌نامه.
باباجان منظورم از مواد و روش‌ها اسم بخش‌های پایان نامه‌اس. مثل مقدمه، بحث و نتیجه‌گیری... .
هنوز اسم همه بخش‌های پایان‌نامه را نگفته‌ام که بابا محض تلافیِ متلک مامان با کمی تاخیر می‌گوید: خب پس اون قسمت مقدمه رو بده مادرت بنویسه. برای هر چیزی چنان مقدمه می­‌چینه که حد نداره.
مامان می‌گوید: اون قسمت بحث رو هم بده به بابات بنویسه که سر هر چیزی دوست داره هی بحث کنه.
بابا هم فورا می‌گوید: اتفاقا مادرت خیلی تواضع داره وگرنه توی هر دو قسمت بحث و نتیجه‌گیری کارش خوبه. اینا خونوادگی سر هر چیزی اول برای خودشون نتیجه‌گیری می­‌کنن، بعد تازه شروع می­‌کنن به بحث کردن.

برای اینکه مامان و بابا بحث‌شان نشود، یا باید به طور مساوی به شوخی‌هایشان بخندم یا اصلا به شوخی‌هایشان نخندم. دفاع کردن از پایان‌نامه خیلی آسان­‌تر از دفاع کردن از مامان یا بابا جلوی هم است. برای همین می‌خواهم موضوع بحث را از پایان‌نامه منحرف کنم اما فکر کنم به جای عوض کردن موضوع راجع به پایان‌نامه، باید خودِ موضوع پایان‌نامه را عوض کنم و بگذارم: «بررسی اثر عناوین پایان‌نامه بر روی افزایش تنش‌های خانوادگی.»
مامان می­‌پرسید: راستی به استادت گفتی می­‌خوای برای یه ژورنال مقاله بفرستی، مگه ژورنال مال خیاطی نیست؟
هنوز دارم جواب مامان را می‌­دهم که بابا هم می‌پرسد: راستی اینکه می‌گن پایان‌نامه فروشی، یعنی تو هم بعدا می‌­تونی پایان‌نامه‌ات رو بفروشی؟
نه بابا این کار درست نیست.
خب اگه خودت روت نمی‌شه، بده داییت برات بفروشه. ندیدی چطور منو گیر آورده بود و می­‌خواست ماشینِ داغونش رو به اسم بدون رنگ به من بندازه؟
مامان هم فورا می­‌گوید: کی گفته ماشینش مشکل داشته؟
بابا هم می‌گوید: یک منبع موثق!

بالاخره مجبور می‌­شوم سیستم آقای عارف را کنار بگذارم و بالاخره یک موضع بگیرم: «برای پایان‌نامه، اصطلاح منبع موثق نداریم و رفرنس‌ها باید دقیق باشن. ضمنا پایان‌نامه‌فروشی تخلف علمیه. این همه وقتم رو گذاشتم دارم پایان‌نامه رو می­‌نویسم برای اینکه یک چیزی یاد بگیرم دیگه».
بابا با خنده می‌گوید: چیزی هم تا حالا یاد گرفتی؟
با لبخند می‌­گویم: آره. اینکه توی خونه راجع به پایان‌نامه چیزی نگم.
هنوز چیزی از مکالمه‌مان نگذشته که دایی زنگ می‌­زند و با بابا حرف می­‌زند. بابا گوشی را که می‌­گذارد، می­‌گوید: آقای رفرنس دقیق بود می­‌گفت اگه هنوز ماشینش رو نمی­‌خوایم خبر بدیم چون می­‌خواد به همکارش بندازه. اینم ما رو گیر آورده!
جمله آخر بابا باعث می‌شود تا مامان بعد از چند لحظه، بدون نیاز به پاورپوینت یک پایان‌نامه کامل حاوی چکیده، کلمات کلیدی، سابقه تحقیق، مواد و روش‌ها و بحث نتیجه‌گیری راجع به مشکلات گفتاری و رفتاری عمه‌هایم ارائه کند و حتی یک مقاله هم از نتیجه یافته‌هایش برای انتشار در ژورنال‌های تلگرام آماده کند.

🔻🔻🔻
روزنامه‌ی طنز بی‌قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
‏@bighanooon
‏@dastanbighanoon
#همين_دور_و_بر