داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ مامان باقری، مامان باقری باقری من رو زد. سحر شریفنیک | بی قانون
✅ مامان باقری، مامان باقری باقری من رو زد
سحر شریفنیک | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
قدیمها اوضاع یک جوری بود که نماد هویتی هر مامانی بچهاش بود. یعنی مثلا تخممرغ نداشتیم میرفتیم در خانه مامان پرویز اینا. بعد مامان پرویز اینا هم نداشتند میرفتیم در خانه مامان چنگیز.
یا مثلا مامان شیرین عصری میآمد دم خانه ما، با مامانم مینشستند دم در، هم یه تغار سبزی کوکو پاک میکردند هم پرونده مامان سیمین را درجا میبستند و تامام! تازه غیر از اینها یک ورژن دیگری هم وجود داشت که مامان همکلاسیهایمان مشمول آن بودند. مثلا من هر وقت میخواستم زیرآب ساناز باقری اینها را که سرکوچه ما سکونت داشتند بزنم، یک جایی سر مسیر مامانش را گیر میآوردم و جوری که همه اهل محل بشنوند، میگفتم: «مامان باقری، مامان باقری! امروز باقری تو مدرسه من رو زد و زبون در آورد!»
اما خب مرور زمان همه چیز را عوض کرد. زنان در جامعه به باورهای تازهای رسیدند و کمکم با هویتها و شخصیت مستقل، همه جا شناخته شدند. خلاصه این رشد در فرهنگ داشت به درستی جا میفتاد تا مامانهای نوظهور اینستاگرام پدید آمدند.
این جور که الان طرف برای خودش پیج میسازد. یا اصلا عکس نمیگذارد یا یک گلمحمدی، گل ختمی، نشد خر زهرهای چیزی میگذارد برای عکس پروفایلش و اسمش را هم میگذارد مامان شنتیا!
بعد همین مامان شنتیا دو هزار و پانصد نفر را فالو میکند و هی هم کامنت میگذارد و دیده شده که در مواردی نظراتی هم راجع به نادیده گرفتن حقوق زنان در جامعه دارد.
خب خوب نیست خواهر من! یعنی شما خواستی نظر بدی، بده. ولی بیزحمت قبل از ارائه نظر بچه را ببر بخوابان بعد این گلدان گلدرشت جلو صورتت را بردار، بعدش تازه بیا ببینیم دنیا و حق و حقوق داشته و نداشتهاش مال کیست.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon