داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ نامزد بازی: تاب بازی. مرتضی قدیمی | بی قانون
✅ نامزد بازی: تاب بازی
مرتضی قدیمی | بی قانون
@bighanooon
«باغ نری کجا بری؟»، مهمترین جمله ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم لاوایل صناعة التنجیم» است که متاسفانه، علمای علم روانشناسی آنقدر که باید به آن نپرداختهاند. مخاطب اصلی ابوریحان در این جمله، نامزدها هستند تا به نبوغ این دانشمند ایرانی پی ببریم. البته تا سال 1300 هجری شمسی که اولین هشتی ساخته میشود و نامزدها هم عجول.
همان دوران بوده که جمله «بریم تا باغ»، برگرفته از اثر معروف باغ آلبالوی چخوف، سرزبانها افتاد تا زمانی که پارک شهر به عنوان اولین پارک ساخته میشود تا به نوعی باغ نری کجای بری ابوریحان بیرونی احیا شود و این جمله رایج بین نامزدها؛ پارک نری کجا بری؟
جمله معترضه؛ برای یک ستون پر کردن و گرفتن 30 هزار تومان ببین مجبوریم به چه چیزها فکر کنیم. آخه این انصاف است؟
هیچی دیگه، این طور شد که پارکها گسترش یافتند و محل تردد نامزدها شدند و اگر خاطرتان باشد تا چندی پیش که جوانها بیشتر میل و رغبت به ازدواج داشتند، پارکها حصار داشتند. همین پارک لاله خودمان دورتادورش حصار فلزی بود. پارک شهر هنوز دارد. اما صرف نظر از روایت ماجراهای مرتبط با اتفاقات داخل پارک و نامزدبازیهای مرتبط باید بگویم با گسترش آپارتماننشینی و استفاده مکرر کارمندان املاک از جمله وارداتی این خوابشه، عملا پارک با کمتوجهی مواجه شد و طبیعتا استفاده مکرر کی میره پارک.
خوشبختانه بعد از برداشته شدن حصار پارکها شاهد توجه مجدد به این مکان شديم و رفت آمد نامزدها در پارکها گسترش یافت و اگر شما هم در دوران نامزدی هستید و یا به زودی برایتان اتفاق خواهد افتاد، غافل نشوید.
پارک، مانند باغ، خواهناخواه حس و حال فصل بهار را تداعی میکند تا اگر چند دقیقه قبل دعوایتان شده بود، حالا میبینید انگشتها در هم گره خورده مشغول رفتن به قسمت بازیها هستید.
نامزد عزیز پیشنهاد داده بود غذا را در رستوران نخورید و با ظرف یکبار مصرف ببرید پارک و آنجا بخورید. غذا را که باز میکنید، میبینید قاشق نگذاشته تا عصبانی شوید و بگویید چجوری غذارو بخورم. اما گرسنه هستید و به او که مشغول غذا خوردن شده نگاه میکنید و مثل او شروع میکنید. هیچ وقت در زندگی این کار را نکرده بودید اما حالا برای اینکه کم نیاورید و فکر نکند كه چی؟ غذا را تا تهش میخورید و حتی لبخند هم میزنید و میگویید چه کیفی داشت.
واقعیت این است که بهترین بخش پارک، بخش بازیهاست اما توصیه میکنم اگر جنبه ندارید و ممکن است مثل همان موقعیت غذا خوردن به دلیل نبودن قاشق عصبانی شوید، اصلا پارک نروید و اگر هم رفتید به این سمت نه. یک نیمکتی را پیدا کنید و بگویید وای چقدر خسته شدم، کمی باید دراز بکشم. بعد روی نیمکت دراز کشیده و از نامزدتان اجازه گرفته سر روی پای او بگذاريد. اگر کچل هستید این کار را نکنید. مو فرفری باشید که دیگه اصل جنس هستید و ساعتها میتوانید بخوابید و پارک هم که از اون مدل حصاریها نیست پارکبان بیاید بانتان کند. چه خوب است دم غروب خسته شده باشید تا هوا زودتر تاریک شود. صدای جیرجیرک و شرشر آب توی جوب و هوهوی باد و اگر جغدی آن حوالی باشد هوهوی جغد و جیک جیک گنجشک و پرواز شاپرک و ترانه باران و خوردن بر بام خانه و چه شود آن دقایق. خب بگذریم.
ولی اگر جنبه نداشتید و رفتید سمت بخش بازی دیگر با خودتان است به رغم این که خیلی خوش میگذرد. فکر کنید خلوت باشد بروید سراغ الاکلنگ، قاعدتا نمیتوانید به دلیل ارتفاع سوار شوید. اما بهتر از الاکلنگ، سرسره است که وقت نداریم و ستون در حال پر شدن است. اما بهتر از هر دوی اینها تاب.
از نامزدتان میخواهید سوار شود تا هلش بدهید. چند هل که میدهید همانطور نشسته روی تاب برمیگردد و بیمار خندههایش میشوید. دوست دارد. خیلی مهارت در هل دادن ندارید تا انگشتهایتان توی بدن او برود و دردش بیاید. داد میزند حیوون آرومتر. باور نمیکنيد او این حرف را به شما زده باشد.
عصبانی میشوید. محکمتر هل میدهید. محکمتر. فریادهای عوضی و کثافت او، شما را عصبانیتر میکند. منتظر مانده بودید پارک خلوت شود. هیچ کسی هم آن حوالی نیست. حتی پارکبان هم که بانتان کند. صورتتان داغ شده است و وحشیتر هل میدهید.
باورتان نمیشود دستهایش اینقدر ضعیف بوده باشد تا در مقابل هلهای شما از کار بیفتد و از الاکلنگ پرت شود. قبل از آنکه زیپ کاور را بکشند از پلیس میخواهی یکبار دیگر و برای آخرین بار نگاهش کنی. از خندههایش خبری نیست تا قاتل باشی.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇