داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ من انارم - قسمت سوم: توشههای راه مهاجرت. سحر شریفنیک | بی قانون
✅ من انارم - قسمت سوم: توشههای راه مهاجرت
سحر شریفنیک | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
به محض خریدن بلیتها همه چیز حالت جدی به خودش گرفت. بابا یک قلم و دفتر و دو بسته برچسب برداشت و کلیه وسایل خانه را قیمتگذاری کرد و محض رضای خدا یک مورد را هم از قلم نینداخت. یعنی این اواخر جوری شده بود که گلاب به رویتان وقتی برای قضای حاجت هم به دستشویی میرفتیم، از یک سمتی باید آفتابه را استفاده میکردیم که برچسبش خراب نشود.
در همین اثنا اطلاعرسانیهای لازم هم انجام شد و تقریبا سر یک هفته کسی توی فامیل و دوستان نمانده بود که از مهاجرت قریبالوقوع ما بیاطلاع مانده باشد.
قرار بود همه چیز فروخته شود و به قول بابا ما خیلی سبک و فقط با دو تا چمدان کشور را ترک کنیم. اما ماجرا آن جوری که در ذهن ما بود پیش نرفت. همه چیز از آنجایی شروع شد که زن دایی نسرین و عروسش برای خرید مبل و میزناهارخوری ما آمدند و موقع پرداخت و موقع رفتن یک جفت شمعدانی گذاشتند روی میز و تاکید کردند که قابلی ندارد و ربطی به مبلها هم ندارد و اصلا هدیه توی راهی مسافر است.
اما چون رودربایستی مامان با زن دایی خیلی زیاد بود کل مبل و میزناهارخوری را به قیمت برچسبی که بابا روی چهارپایه حمام زده بود فروخت. نمیدانم کدام شیر پاک خوردهای این خبر را توی فامیل پخش کرد اما دقیقا از فردای همان روز سیل شدیدی از جمعیت با حجم زیادی هدیههای توی راهی به سمت خانه ما روانه شد.
البته شکل و اندازه و کاربرد کادوها با هم فرق داشت و بسته به ارزش جنسی که از منزل ما میپسندیدند متفاوت بود. ولی خریدار دست خالی نداشتیم.
حادترینشان عباس آقا سوپری سر کوچه بود که یک شیشه سیرترشی روبان زده آورده بود و میخواست تفنگ دو لول عتیقه یادگار خدا بیامرز باباجونی را ببرد، که البته خدا را شکر بابا با این یک مورد رودربایستی نداشت و بعد از شنیدن درخواست عباس آقا تا خود سر کوچه با همان دو لول باباجونی دنبالش دوید.
خلاصه اینکه ماحصل کل فروش اسباب و وسایل ما به پول آن زمان شد 15 هزار و300 تومان که حدود 50 تومان از حقوق دو ماه بابا هم کمتر بود. ولی عوضش اندازه یک انباری هدیه توی راهی داشتیم که دو سومشان ساعت دیواری و سرویس خیارخوری بودند که مشابهشان را توی انباری از کادوهای پاتختی مامان اینها خیلی داشتیم. فلذا بخش اعظمی از توی راهیها را دادیم نمکی و خودمان هم با باری بالغ بر دو تا کمد شیشهای دکوری و 17 کیلو اضافه بار راهی خارج شدیم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon