داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ عوارض عارضه یا ماستهایت را کیسه میکنند مبادا کلا. امیرقباد | بی قانون
✅ عوارض عارضه یا ماستهایت را کیسه میکنند مبادا کلا
اميرقباد | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
از در در اومدم و چیزی به چیزی شدم. اگر فکر بد نمیکنین بگم یه جور مورمورطور. آخه دیدم یه دختره پلنگ مقدار چنبره زده روی دستای سبحانه، داره ناخوناش رو تیز میکنه. میگم: خانوم کی باشن؟ میگه: خانم که به شما چه البته! ولی برای اطلاعات عمومیت میگم که «عارضه جون» دختر خالهام هستن.
میگم: خاصیتشون چیه؟ میگه: من خاصیت ماصیت حالیم نمیشه ولی دو دقیقه دیگه اینجا وایسی عوارضش رو میکنم تو چشمات. میگم: اون موقع که ناخونت تیز نبود چشم و چال ما رو هر خطری تهدید میکرد. حالا که کار به ناخون تیزی هم رسیده، فبه المراد. من برم ماست بخورم. میگه: ماست نداریم.
میگم: دیشب خریدم که. میگه: شد مایه ماسک پوست. میگم: یعنی قدر یه لیس ماست ته سطل نمونده؟ میگه: حالا تو ماست خور نبودی. چی شده ماست خور شدی با این وضع هزینهها؟ یکم به فکر اقتصاد خانواده باش. همش که من نباید تنها تنها به فکر باشم. میگم: الان تنها تنها به فکری ماست رو کردی ماسک. دو تا دوتا به فکر بودی چی میشد اقتصاد خانوار. میگه: میبینی عارضه جون چه زندگی پلشتی دارم من؟
عارضه جون یه نچ نچ خفیفی کرد و همینطور که نگاه تیزپلنگیش من رو میدرید، سوهان رو زمین گذاشت؛ دست برد سمت کیفش.
آدمیزاد باید جهت احتیاط رو با این پلنگهای خوش خط و خال رعایت کنه. لذا خودم رو گسیختم و جستم کمی دور که اگر به سلاح سردی خواست جریحه دارم کنه، فرصت فرار برقرار باشه. همینطور که دستش تو کیف لول میخورد رو به من گفت: شما که انقدر زود خسته میشی نباید وارد زندگی زناشویی میشدی. سبحانه جون این قماش مردا رو من میشناسم. بیخود اعتماد کردی. میگم: کدوم قماش؟ میگه: همین شما. میگم: شما از کدوم زاویه من رو می بینی که این طور قضاوت میکنی؟
سوسه بیا طور یه چشمه اومد برای سبحانه که یعنی تحویل بگیر و شونه هم بالا انداخت که یعنی هیچی دیگه دقیقا همین قماش. سبحانه هم یه جور که انگار دم بوفالو رو لگد کرده باشی خروشان سمت من بُراق شده، میگه: از کی تا حالا دیدنی شدی تو بیریخت؟ جای ماست میکنمت تو گونی ازت کره میگیرمها.
عارضه جون نیشش خفیف باز شد و یه پغی هم کرد که بفهمم داره ته دلش ریز از سوزش من میخنده.
خواستم جلو عارضه کرم مول کم نیارم و چیزی بگم که بگنجه، ولی دیدم بستن نیش دختره به کرهگیری از استخونای خفیف من نمیارزه. پس یه جور که انگار من نبودم صبحیا بودن پیچیدم سمت آشپزخونه؛ شاید جای ماست یه نون خشک پیدا شه واسه سق زدن.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon