آهسته و پیوسته. مرا در بر می‌گیرد. در پایان باشکوه روز

آهسته و پیوسته
مرا در بر می گیرد
در پایان باشکوه روز
در ساعتی مقدس
در ساعت بازگشت
آوایی می پیچد در حنجره ام
و تو ای روحانیِ پاک
ای زمین
ای زندگی
تا آخرین پرتو درخشان
تو را ترانه خواهم خواند

@kharmagaas
باز کن
دریچه ی روحم را، چشمهای روحم را
کمال را ببین
وزمزمه ی شادی سر بده
زندگانی طبیعی
همه چیز را تا ابد
مومنانه می ستاید
و پیروز می داند


همه چیز درخشان است
چیزی که ما فضایش می نامیم ، فضای جانهای بی شمار
درخشان است راز حرکت در همه ی موجودات ، حتی در ریزترین حشرات
درخشان است قدرت بیان ، حواس انسان
گذر نور ،و بازتاب نور ماه در آسمان غربی
درخشان است هرچه می بینم یا می شنوم یا لمس می کنم
هرچیز و همه چیز

خوبی در همه چیز
در رضایت و اعتماد به نفس حیوانات
در بازگشت سالانه ی فصل ها
در سرخوشی جوانی
در قدرت و هیجان مردانگی
در عظمت و ارزندگی سالخوردگی
در چشم انداز متعالی مرگ.


باشکوه است رفتن
باشکوه است ماندن
باشكوه است قلب
آنگاه كه می پاشد قطره های بی گناه خونها ی همانند را
چه لذت بخش است تنفس هوا
سخن گفتن ،راه رفتن ، چیزی را در دستان فشردن
آماده ی بستر برای خوابیدن
به بدن سرخ فام خود نگریستن
هشیار از جسم خود بودن ، چنین راضی ،چنین عظیم
و اینگونه است که به خود می آیم
چنین خدای بزرگی بودن، كه منم
در میان دیگر خدایان
در میان دیگر زنان و مردانی که
دوستشان دارم.

والت ویتمن

@kharmagaas