دستگاه‌های ارتباطی که انواع جانواران دیگر به کار می‌برند، به همین طریق «کران گشاده» نیستند

دستگاه‌های ارتباطی که انواع جانواران دیگر به کار می‌برند، به همین طریق «کران گشاده» نیستند. بیشتر این دستگاه‌ها «بسته»‌اند به این معنا که فقط انتقال دستۀ محدود و نسبتاً کوچکی از «پیام‌های» مشخص را اجازه می‌دهند که «معنای» آن‌ها ثابت و مقرر است و برای جانور مقدور نیست که این پیام‌ها را تنوع ببخشد و «جمله‌های» تازه بسازد.

***

تا این‌جا می‌توان برخی اصول کلی را دربارۀ زبان‌شناسی جدید شناخت. به طور خلاصه می‌توان گفت که زبان‌شناسی نوین مدعی
ست که از دستور زبان سنتی علمی‌تر و کلیتر است. زبان‌شناسی مسلم می‌گیرد که واسطۀ «طبیعی» برای بیان زبان، آواست (آوایی که با عای گفتار تولید می‌شود) و زبان نوشتاری مشتق از گفتار است. دستور هر زبانی دست کم شامل سه بخش مرتبط زیر: بخش نحوی، بخش معنایی و بخش واجی است؛ و این دستور از جمله باید توانایی اهل زبان را در تولید فهم تعداد بیکرانی از جمله‌های «تازه» توضیح دهد.

آرای چامسکی دربارۀ زبان‌شناسی از مکتب بلومفیلد تا دستور زبان گشتاری

۱. مهد پرورش اولیۀ چامسکی در زبان‌شناسی: مکتب بلومفیلدی
آرای اولیۀ چامسکی دربارۀ زبان حتا هنگامی که کتاب پرآوازۀ خود «ساخت‌های نحوی» را می‌نوشت، بسیار متأثر و برگرفته از آرای بلومفیلد و مکتب او بود. دو تن از بزرگ‌ترین و پرنفوذ‌ترین چهره‌ها در زبان‌شناسی امریکا، بعد از بوآس، ادوارد ساپیر (۱۸۸۴ ـ ۱۹۳۹) و لئونارد بلومفیلد (۱۸۸۷ ـ ۱۹۴۹) بودند. آن دو با هم تفاوت بسیار داشتند. ساپیر در حوزۀ فقه اللغۀ آلمانی پرورش یافته بود؛ و مانند بوآس و مانند بسیاری از پژوهشگران امریکایی هم مردم‌شناس بود و هم زبان‌شناس و در هر دو زمینه آثار زیادی منتشر کرد. اما بلومفیلد برای خودمختار کردن زبان‌شناسی و خصلت علمی بخشیدن به آن تلاش کرد و تلاش کرد حوزۀ زبان‌شناسی را محدود کند و جنبه‌هایی از زبان را که به گمان او هنوز با دقت و موشکافی به بررسی در نمی‌آمدند، نادیده بگیرد. او «رفتارگرایی» را چارچوبی برای توصیف زبانی دانست و به همین جهت پیوستگی خود را به روان‌شناسی «ذهنی‌گرای» اعلام کرده بود.
هرچند چامسکی در سالی که ساخت‌های نحوی را منتشر کرد دیگر از موضعی که بلومفیلدیان داشتند دور شده بود اما همچنان این نظر را حفظ کرده بود که دستگاه واجی و نحوی یک زبان را می‌توان و باید بدون توسل به ملاحظات معنایی، و همچون یک دستگاه صوری محض توصیف کرد. او معتقد بود که زبان ابزاری است برای بیان معنا و هم ممکن است و هم مطلوب است که این ابزار، دست کم در وهلۀ اول، بدون تکیه بر شناخت کاربرد آن، توصیف شود. معنا‌شناسی جزئی از توصیف کاربرد زبان است و فرع بر نحو و وابسته به آن و بیرون از حوزۀ زبان‌شناسی به معنای اخص است.
در عین حال چامسکی چنان که لاینز می‌گوید: «در سال‌های اخیر بیش از پیش نسبت به زبان‌شناسی «بلومفیلدی»، زبان انتقاد گشوده و بسیاری از مفروضاتی را که در ابتدا بدان‌ها پایبند بوده به کنار نهاده است.» (لاینز، ص ۳۸)

۲. دستور زبان زایا
ما می‌توانیم زبانی را که با دستور خاصی توصیف می‌شود، مجموعه‌ای از تمام جمله‌هایی تعریف کنیم که این دستور می‌زایاند. مجموعۀ جمله‌ها ممکن است اصولاً از حیث تعداد محدود یا نامحدود باشد. اما زبان انگلیسی و هر زبان طبیعی دیگری شامل تعدادی نامحدود جمله است، زیرا در زبان، جمله‌ها و عبارت‌هایی هست که می‌توان آن‌ها را به طور نامحدودی گسترش داد، به نحوی که همچنان اهل زبان آن‌ها را کاملاً عادی بشمارند. مثال‌های روشن این مسئله، جملاتی هستند مانند:
This is the man that married the girl that…
و ما با درج واژه‌های مناسب در جای سه نقطه هرچه بخواهیم می‌توانیم آن را گسترش دهیم. رشن است که برای درازی هر جمله‌ای محدودیت عملی وجود دارد، اما نکته در اینجاست که هیچ حد نهایی برای درازی جمله‌های انگلیسی نمی‌توان برقرار کرد. حال اگر دستور زبان عبارت است از مجموعه‌ای بسته و محدود از قواعدی که روی واژگان محدودی عمل می‌کنند و اگر دستور زبان باید قادر باشد که مجموعۀ نامحدودی از جمله‌ها را بزایاند، می‌توان چنین نتیجه گرفت که دست کم پاره‌ای از قواعد باید در زایاندن جملۀ واحد بیش از یک بار به کار بستنی باشند. چنین قواعدی و همچنین ساختارهای زادۀ این قواعد، «مکرر شونده» نامیده می‌شوند.
دلیل چامسکی بر نارسایی دستور زبان مرحله به مرحله را در کتاب «ساخت‌های نحوی» می‌توان یافت. این دلیل بر این امر مسلم پایه‌گذاری شده است که ممکن است بین واژه‌هایی که از هم جدا افتاده‌اند وابستگی‌هایی باشد و بین خود این واژه‌های وابسته به یکدیگر ممکن است گروهی یا تک‌جمله‌ای فاصله‌ باشد که خود آن گروه یا تک جمله شامل واژه‌های وابسته به هم ولی جدا افتاده‌ای باشند. (چامسکی، ص ۶۵)
@linguisticsacademy
ص۳