page ۲

page 2
پيش از سوسور مطالعات زبان شناختي که گروهي موسوم به « نحويان جوان » باني آن بودند، مطالعات تاريخي و « در زماني » بود. اما سوسور با اين جهت گيري در مطالعات حوزه زبان مخالفت و اعلام کرد که زبان بايد با توجه به مرحله زماني خاصي مورد مطالعه قرار گيرد بدين معنا که وضعيت ثبات يافته يک زبان در محيط مکاني و زماني خاصي مورد مطالعه قرار گيرد و براي اين مقصود خود اصطلاح « همزماني » را برگزيد. اين شيوه مطالعه زبان تاکنون در زبان شناسي رايج بوده است. از اين رو روش توصيفي در زبان شناسي همواره روشي ساکن خوانده شده، زيرا بر اساس آن، زبان به طور کلي و بر مبناي آن شکلي که در نقطه زماني معيني وجود داشته توصيف مي شود که البته اين نقطه از زمان ضروري نيست که زمان حال باشد.
سوسور تفاوت ميان مطالعات همزماني و در زماني را به روند مطالعه و پژوهش در زمينه گياهان تشبيه کرده است وي معتقد است که مطالعه همزماني مانند برش افقي و مطالعه در زماني مانند برشي عمودي در ساقه يک گياه است. برشي افقي پرده از شرايط مرحله اي خاص بر مي دارد و ما را به شرايط آن مرحله آگاه مي سازد زيرا چنين برشي دربردارنده مجموعه اي از سلول ها، حلقه ها و الياف است که مي توان آن ها را با يکديگر مقايسه کرد و تشخيص دادن آن ها را از يکديگر تسهيل مي کند. اين به سبب روش بودن مکان اين اجزاء در سطح برش است. جست وجو و بررسي در اين برش نيازمند دانستن تاريخ مشاهداتمان نيست بلکه ما را وادار مي کند که مکان مشخصي را در نظر بگيريم. هر جزء را تعيين و آن را با در نظر گرفتن جزء را تعيين و آن را با در نظر گرفتن جزء کناري توصيف کنيم. زبان نيز به همين گونه است. کسي که سخن مي گويد نياز ندارد هنگام به کارگيري زبان، از اشتقاقات يا تاريخ واژه ها چيزي بداند. بنابراين نوع نگرش ما به زبان بايد بر همين اساس باشد يعني برشي افقي از آن را مدّنظر بگيريم چرا که يک برش عمودي به مثابه مطالعه اي تاريخي است که تصوير کاملي از همه سطح و رويه زبان به ما ارائه نمي دهد بلکه تصاوير مختلفي را در اختيار ما قرار مي دهد. به همين دليل با چنين مطالعه اي، خطوطي را مي بينيم که از نقاط مختلف منشعب و گاه محو مي شوند و از اين رو نمي توانيم بر آن ها احاطه پيدا کنيم و مقايسه و تشخيص آن دشوار مي شود.
سوسور زبان شناسي پويا را از زبان شناسي ساکن متمايز ساخت. وي براي اين کار از بازي شطرنج به عنوان يک مثال کمک گرفت. در اين بازي وضعيت مهره ها دائماً در حال تغيير است اما وضعيت بازي را بر مبناي مکان هر مهره مي توان کاملاً توصيف کرد و مهم نيست که دو رقيب چگونه به يک وضعيت خاص رسيده اند. @linguisticsacademy
از آنچه گذشت آشکار مي گردد که دو روش براي مطالعه زبان وجود دارد نخست، مطالعه تاريخي که ويژگي آن حرکت عمودي مسير پژوهش يا يک محور عمودي است؛ و دوم، مطالعه در وضعيت کنوني زبان که پژوهش توصيفي خوانده مي شود و ويژگي آن حرکت افقي مسير پژوهش يا محوري افقي است.
به ديگر سخن، روش توصيفي پديده زباني را در کنار پديده هاي مرتبط با آن در همان عصر بررسي مي کند و از اين رو شبيه به يک محور افقي است. اين در حالي است که در پژوهش تاريخي در حوزه زبان همه تلاش ها صرف مسائلي مي شود که در گذر زمان رخ مي دهد زيرا گذر زمان يکي از عناصر مهم در تغيير و تحول زبان است.
شايان ذکر است که مي توان زبان را بدون مراجعه به تاريخ آن مورد مطالعه و پژوهش قرار داد. حتي بايد گفت زبان شناسي براي استوار شدن بر اصولي ثابت بايد از مطالعه چگونگي تحول زبان يا بررسي مسائل مربوط به دوران هاي مختلف حيات يک زبان چشم پوشي کند. توصيف زبان و عموميت بخشيدن به اطلاعات مربوط به يک زبان تنها زماني امکان پذير خواهد بود که وضعيت فعلي زبان را از اوضاع گذشته و آينده و شرايط و پيدايش و تحول و رشد آن جدا کنيم. به عبارتي ديگر فراهم آوردن روشي تحليلي براي مطالعه زبان و تعيين عناصر اين مطالعه تنها هنگامي امکان پذير خواهد بود که شرايط فعلي زبان را توصيف کنيم ».
2. مکان
در روش توصيفي همان طور که مرحله زماني مطالعه زبان بايد مشخص شود مکان ميزبان زبان مورد مطالعه يا گروه زباني گويش ور آن زبان بايد معين گردد. چرا که زبان، همچون تغيير با گذر زمان، با تفاوت هاي مکاني و جغرافيايي نيز تغيير مي کند.