ص۲.. این‌طور نیست

ص۲

«موضوعات پیچیده و سخت را نمی‌توان با زبان اشاره بیان کرد.» (مثل تفکر اولین استعمارگران انگلیسی دربارۀ زبانهای بومی: آنها باید انگلیسی یاد بگیرند تا ذهنشان پیچیدگی را دریابد، چون زبان خودشان بدوی است.)

این‌طور نیست. قدرت یک زبان چندان به ظرف آن بستگی ندارد، بلکه به گویش‌وران آن زبان و میزان مواجهه‌ی آنان با موضوعات مختلف وابسته است. ناشنواها هرگاه با مفاهیم جدید مواجه شوند از ویژگیهای زبان اشارۀ خود بهره گرفته و آن را بیان می‌کنند. زبان اشارۀ ایرانی سال به سال تغییر می‌کند، درست مثل هر زبان دیگری.

«ناشنواها به راحتی می‌توانند لب‌خوانی ‏کنند و حرف افراد شنوا را بفهمند.»
@linguisticsacademy
🔎
چنین نیست. لب‌خوانی مهارتی است که نیاز به آموزش و تمرین دارد و ناشنواها در این مهارت با یکدیگر تفاوت دارند. بعضی از ناشنوایان لب‌خوان‏های خوبی هستند و برخی نه.

«ناشنواها با کمک سمعک و کاشت حلزون درمان می‌شوند و با گفتاردرمانی می‌توانند تکلمی شبیه افراد دیگر پیدا کنند.»

این تصور متاسفانه در نهادهای مربوط به امور ناشنوایان نیز بسیار رایج بوده و تاثیرات مخرب بسیاری در برخورد با آنان داشته است. حقیقت این است که درصد زیادی از جمعیت ناشنوا به طور مطلق نمی‌‏شنوند و در بهترین حالت، سمعک و کاشت حلزون تنها صداهای بلند (مثل بوق اتومبیل، شکستن شیشه، آژیر و…) را تا حدی برای آنان محسوس می‌سازد. بدین‌ترتیب، حتی پس از اختصاص این امکانات به ناشنوایان، زبان گفتاری محیط پیرامون (مثلاً فارسی) همچنان برای آنها غیرقابل دسترس می‌ماند. بهترین گفتاردرمان‌گرها و جدیدترین تکنولوژی‎های گفتاردرمانی هم نمی‌توانند قدرت تکلمی نظیر افراد شنوا به ناشنوایان هدیه کنند.