(ص سه از چهار)..۱. رویکرد تجربی: (۱۶)

(ص سه از چهار )

1. رويکرد تجربي: (16)

اين رويکرد بر پايه‌ي اين ادعا استوار شده است که، به جاي صورتبندي قواعد منطقي و تعاريف عيني براساس بررسي‌هاي نظري، بايد روش تجربي مبناي تحليل‌هاي زباني قرار گيرد.

2. رويکرد معطوف به چشمگيري: (17)

يکي از ويژگي‌هاي اظهارات زباني که با رويکردهاي منطقي نسبت به آن قابل تبيين نيست، به نحوه‌ي گزينش اطلاعات و نظم و ترتيب دادن آنها مربوط مي‌شود. به عنوان مثال، به دو جمله‌ي زير توجه کنيد:
1.ماشين با درخت تصادف کرد.
2. درخت با ماشين تصادف کرد.
جمله‌ي (1) موقعيتي خاص- حادثه‌ي تصادف- را به شيوه‌هاي طبيعي توصيف مي‌کند؛ اما جمله‌ي (2) همان موقعيت را به شيوه‌اي نامتعارف و غيرعادي توصيف مي‌کند. دليل اين نکته آن است که ماشين حرکت مي‌کند و درخت سر جاي خود ثابت است. به همين دليل، ماشيني که حرکت مي‌کند، مهم‌ترين و چشمگيرترين عنصر اين موقعيت است و ما جمله را با آن آغاز مي‌کنيم. به عبارت دقيق‌تر، گزينش ترتيب خاص در اين مورد با توجه به درجه‌ي اهميت عنصرهايي از موقعيت صورت مي‌گيرد و هر عنصري که بيشتري اهميت را داشته باشد، از لحاظ دستوري در جايگاه خاصي قرار مي‌گيرد. اين اهميت و چشمگيري تنها در گزينش نهاد و گزاره و غيره تأثير ندارد و در بسياري از امور ديگر هم نقش دارد. (در بحث از شکل و زمينه به اين امور اشاره خواهيم کرد). از آنجا که در اين رويکرد، ارتباط چشمگير و اهميت عنصرهاي موقعيت با ساختار تعبيرهاي زباني بررسي مي‌شود، رويکرد معطوف به چشمگيري نام گرفته است.
@linguisticsacademy
3.رويکرد معطوف به توجه (18):

رويکرد قبلي نحوه‌ي نظم و ترتيب اطلاعات در تعبيرهاي زباني را تبيين مي‌کرد، ولي رويکرد ديگري هم بر پايه‌ي اين فرض در زبان‌شناسي شناختي شکل گرفته که تعبيرهاي زباني روشن مي‌سازند کدام‌يک از عنصرهاي موقعيت توجه ما را جلب کرده است. در مثال قبلي، جمله‌ي «ماشين با درخت تصادف کرد» حادثه‌ي موردنظر را از بخش‌هاي مختلفي تشکيل شده است؛ اما از ميان آنها تنها بخش ناچيزي توجه گوينده را جلب کرده است. ماشين از مسير خودش تغيير جهت داده و در جاده ليز خورده و سپس با درخت برخورد کرده است. بي‌ترديد، حوادثي هم قبل از اين امور رخ داده است. بسياري از اين حوادث قبل از تصادف رخ داده‌اند؛ ولي از اين ميان تنها يک بخش؛ يعني بخش نهايي، در کانون توجه گوينده قرار گرفته است. اين رويکرد روشن مي‌سازد که چرا يک بخش در جمله، ذکر شده است و ديگر بخش‌ها ذکر نشده‌اند.
لنگاکر از سال 1976 ميلادي نظريه‌ي زبان‌شناختي جديدي را بسط داد و آن را «دستور زبان شناختي» (19) ناميد. برطبق اين نظريه، زبان، بُعدي از شناخت است و ساختار دستوري زبان را نمي‌توان مستقل از ملاحظات معنايي فهميد. در نتيجه، همه‌ي ساخت‌هاي دستوري معتبر نوعي بار مفهومي دارند. اين نظريه بر پايه‌ي پذيرش سه اصل استوار شده است:
1.زبان دستگاهي مستقل از علايق شناختي نيست؛
2. دستور زبان جنبه‌اي مستقل از ساختار زبان و مستقل از واژگان و معناشناسي نيست؛
3. معنا قابل توصيف با منطق صوري مبتني بر شرايط صدق نيست. (20)
لنگاکر اين اصل کلي را به عنوان شعار اصلي دستور زبان شناختي مطرح مي‌کند که: «معنا همان مفهوم‌سازي است»؛ بنابراين، معناشناسي زباني بايد درصدد تحليل ساختاري و توصيف صريح هوّيات مجرد؛ مانندِ افکار و مفاهيم باشد. در اين شعار، «مفهوم‌سازي» (21) به معناي وسيع اراده شده است؛ اين اصطلاح هم تصورات جديد و هم مفاهيم ثابت، و نيز تجربه‌ي حسي و عاطفي و بازشناسي سياق بي‌واسطه (اجتماعي، مادي و زباني) و غيره را در بر مي‌گيرد. (22)
در زبان‌شناسي جديد، اين ديدگاه رايج بوده است که دستور زبان به طور مستقل معنادار نيست؛ ولي زبان‌شناسان شناختي ادعا مي‌کنند که دستور زبان به طور مستقل معنادار است؛ چرا که برپايه‌ي مفهومي استوار شده است؛ بدين معنا که مفاهيم ذهني در ساختار دستور زبان تأثير دارند. از اين جهت، کارکرد اصلي دستور زبان، کدگذاري (23) مفاهيم است و بررسي ساختار دستور زبان گونه‌اي فعاليت معناشناختي است.
تالمي نيز مانند لنگاکر در بسط و گسترش دستور زبان شناختي سهمي بوده است. هر دوي آنها تلاش کردند تا نشان دهند چگونه دستور زبان، مفاهيم مرتبط با زمان و مکان و مرتبط با نيرو - پويايي را کدگذاري مي‌کند و چگونه پديده‌هايي مانندِ «توجه» و «چشم‌انداز» را منعکس مي‌سازد

توصيف کرافت و کروزه

کرافت و کروزه توصيف نسبتاً متفاوتي از زبان‌شناسي شناختي دارند. آنها زبان‌شناسي شناختي را با سه اصل اساسي مشخص مي‌سازند: (24)
1.زبان، قوه‌ي شناختي مستقلي نيست؛
2.دستور زبان مفهوم‌سازي است؛
3. معرفت به زبان از کاربرد زبان حاصل مي‌شود.
اين اصول پاسخ پيشگامان اين دانش را نسبت به دو رويکرد رايج در نحوشناسي و معناشناسي نشان مي‌دهند که عبارتند از: دستور زبان زايشي و معناشناسي شرايط صدق (يا معناشناسي منطقي).
اصل نخست در ... ⬇️