همانطور که می‌دانیم داستان‌نویسی بوشهر در گذشته نویسندگان مطرحی چون صادق چوبک و رسول پرویزی و … داشته است

همانطور که می‌دانیم داستان‌نویسی بوشهر در گذشته نویسندگان مطرحی چون صادق چوبک و رسول پرویزی و... داشته است. به نظر شما در مقایسه با آن دوران، وضعیت داستان‌نویسی امروز بوشهر چگونه است؟
اول اینکه شاید خودمان در این اتمسفر هستیم و زیاد حس نمی‌کنیم ولی باید این نوید را بدهم که اولا مکتبی داریم به نام مکتب جنوب در داستان‌نویسی کشور، کاری ندارم که مکتب‌ها درست باشند یا نه، خودم هم چندان قائل به اینگونه مرزبندی‌ها نیستم ولی باب شده است. حتی من چند روز پیش مطلبی خواندم که به مکتب جنوب و تاثیر بسزای آن اشاره کرده بود. حالا سوال این است که این مکتب جنوب از کجا آمده؟ لزوماً شهر یا منطقه خاصی هم نیست بلکه شامل بوشهر و خوزستان می‌شود. می‌دانیم که در تاریخ داستان‌نویسی نه‌چندان طولانی ایران، همیشه این دو استان توانسته‌اند نویسندگان بسیار بزرگ و مطرحی ارائه کنند.
این از بابت تقسیم‌بندی کلی، اما اگر بخواهیم به دهه‌ها بپردازیم، فکر می‌کنم در هر دهه حداقل یک نویسنده مطرح داشته‌ایم. مثلا اگر بخواهیم از نظر نسل‌بندی به قضیه بپردازیم، در نسل سوم نویسنده‌ای مثل صفدری داریم که همین الان هم به چشم یک غول داستان‌نویسی به او نگاه می‌کنند. من در یکی از گروه‌های خیلی حرفه‌ای کشور چند وقت پیش دیدم دوباره بحث «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» شده. حتما می‌دانید که این رمان یکی از مناقشه برانگیزترین رمان های این یک دهه بوده. از اینکه در آن سال از جانب جایزه‌های ادبی، نسبت به این کتاب اجحاف شده صحبت می‌شد. خیلی جالب است گذشت زمان باعث شود خواننده به این نتیجه برسد که در حق یک اثر اجحاف شده است، در حالی که در سال انتشارش اصلاً کسی جرأت نمی‌کرد راجع به آن نقدی بنویسد یا به آن جایزه‌ای بدهد. اما حالا دارم می شنوم که بعضی‌ها از این رمان به عنوان یکی از چند رمان برتر تاریخ ادبیات ایران یاد می کنند. متاسفانه در آن زمان حرفه‌ای‌ترین جایزه‌هایمان هم این جسارت را نداشتند که به این رمان جایزه بدهند، مثلاً جایزه گلشیری. اما جایزه‌ای که از همه این‌ها پرت‌تر بود و به زعم عده‌ای کمتر به آن اعتنا می‌شد یعنی جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات، هوشمندی نشان داد و رمان صفدری را انتخاب کرد و واقعاً پررنگ‌ترین نقطه در تاریخ این جایزه، انتخاب رمان صفدری در آن سال است. می‌دانم که متأسفانه زد و بندهای کثیفی پشت پرده اتفاق افتاد و تلاش کردند که این رمان جایزه نگیرد. برخی داوران حتی به خودشان زحمت ندادند که این رمان را بخوانند. در صورتی که وظیفه داور این است، حتی اگر از آن اثر خوشش نیاید. من حتی کسانی را می‌شناسم که اسمشان یک برند است برای خودش، اما آن سال این رمان را نخواندند.

چه کسانی؟
نمی خواهم اسم بیاورم.

خب، درباره نسل‌ها می‌گفتید.
بله. ما در نسل اول «چوبک» را داریم. یا مثلا در نسل سوم کسی مثل «صفدری» را داریم یا کسی مثل «منیرو» را داریم. بعد به نسل چهارم که می‌رسیم کسی مثل «آرام» را داریم، البته «آرام» کمی سنش بالاتر است اما به نظر من در نسل چهارم قرار می‌گیرد چون در دوره بعد درخشید. الان هم ما نسل پنجم هستیم، نسلی که نویسندگانش همسن من هستند و باید ببینیم چه کاری می‌توانند بکنند. همین حالا هم نویسندگان خوبی، چه از بوشهر و چه از خوزستان، توانسته‌اند مطرح شوند.

می‌توانید چند نفر از این نویسندگان خوب نسل پنجم که آثارشان منتشر شده است را نام ببرید؟
در بوشهر متأسفانه از نویسندگان این نسل اثر چندانی منتشر نشده اما کسی مثل «حسین زارعی» را داریم که داستان‌نویس خیلی خوبی است هرچند یک مجموعه بیشتر ندارد. من شاید با همه داستان‌های آن مجموعه موافق نباشم، اما در آن داستان‌هایی هم هست که به‌شدت یک نویسنده توانا را نشان می‌دهد، خصوصاً از نظر نثر و زبان یک نویسنده نسل پنجمی. همین طور «محمود سعیدنیا» را داریم که با تنها کتابش که یک رمان است اثبات کرد نویسنده بسیار مسلطی است، ضمن این که منتقد داستان شناسی هم هست