محمدعلی آتش سودا:. معرفی فیلم اتاق، Room. محصول کانادا و ایرلند، ۲۰۱۵

محمدعلی آتش سودا:
معرفی فیلم اتاق، Room
محصول کانادا و ایرلند، 2015
کارگردان: لنی آبراهامسون
نویسنده: اما داناهیو
بازیگران: بری لارسن، جیکوب ترمبلی، شان بریجز، جوآن آلن.
خلاصه‌ی فیلم: جوی دختری است جوان که توسط مردی به نام نیک (شان بریجز) دزدیده و در اتاقی حبس می‌شود و بارها از سوی نیک مورد تعرض قرار می‌گیرد. پس از دو سال جوی پسری به دنیا می‌آورد و نام او را جک (جیکوب ترمبلی) می‌گذارد. پس از آن که جک به پنج سالگی می‌رسد برای نجات از اتاق و با راهنمایی مادرش خود را به مردن می‌زند. نیک او را لای یک قالی می‌گذارد و بیرون می‌برد و جک موفق به فرار می‌شود. پلیس جوی را نیز نجات می‌دهد. ماجرای بخش دوم فیلم در مورد چگونگی کنار آمدن جوی و جک با زندگی جدید و مشکلات روحی و روانی باز مانده از دوران حبس و نیز روند ارتباط آن‌ دو با آدم‌های پیرامون آن‌هاست.
نقد کوتاه فیلم: «اتاق» داستانی بسیار ساده دارد که درک فراز و فرود آن نیازمند تلاش ذهنی چندانی نیست. اما انتخاب این داستان ساده کاملا تعمدی و هدف‌دار بوده است. در واقع سادگی داستان مجالی کافی در اختیار ‌سازاندگان و بالطبع بینندگان فیلم قرار داده است تا به جای درگیر شدن در حوادث، بر رفتار آدم‌ها و کنش و واکنش آنان نسبت به اتفاقی هراس انگیز چون هفت سال اسارت در یک اتاق تمرکز کنند. داستان فیلم از زاویه دید جک پنج ساله روایت می‌شود و فیلم‌نامه نویس در تصویر زندگی از زاویه‌ی دید جک نبوغی خارق‌العاده از خود نشان داده است. او دائم از ذهن محدود شده‌ی کودک پنج ساله‌ای که تمام دنیای وی یک اتاق ده متری است، سوالاتی را مطرح می‌کند و به تدریج و با پیشرفت داستان فیلم، پاسخ این سوالات را در اختیار وی می‌گذارد. جوی به عنوان مادر و کسی که از جریان داشتن یک زندگی متفاوت در ابعادی فوق تصور جک و بیرون از این اتاق کوچک آگاه است، باید پاسخ‌گوی ذهن پرسش‌گر جک باشد، آن هم با استفاده از ابزار و امکانات محدودی چون تلویزیون که فقط درکی مجازی به جک می‌دهد؛ یا دریچه‌ای دور از دسترس در سقف اتاق که خوش‌بختانه رو به آسمان آبی باز است. به عنوان مثال وقتی جوی برگی خشک و قهوه‌ای رنگ را که روی شیشه‌ی سقف اتاق افتاده است به عنوان نشانه‌ای از وجود درخت در جهان بیرون به جک نشان می‌دهد، با این پرسش جک که سبزی برگ درختان را در تلویزیون دیده است مواجه می‌شود که: «مگر درخت سبز نیست؟»
اما از میان جوی و جک این جک است که در نهایت باعث نجات و رهایی ‌آن‌ها از اتاق می‌شود و این کار را هم چند بار انجام می‌دهد؛ گاه به شکلی واقعی و گاه به شکلی نمادین و سامسون‌وار (با الهام از فیلم سامسون و دلیله یا اسطوره‌ی آن) و با اهدای گیسوی خود به مادرش و به انگیزه‌ی قدرتمند شدن او. انگار که جک فرشته‌ی نجات جوی است یا تکه‌ای ازوست که شوق به ادامه‌ی حیات دارد، یا نمایان‌گر تولد دوباره‌ی خود اوست. شباهت عجیب داستان فرار جک از اتاق و استفاده از ترفند «تظاهر به مردن» با داستان رهایی طوطی از قفس مرد بازرگان در مثنوی مرا وسوسه کرده تا مدعی اقتباس ماجرای داستان «اتاق» از تصویرهای داستان «طوطی و بازرگان» در مثنوی شوم. در آن داستان طوطی برای رهایی از قفسی که در آن اسیر شده، مطابق توصیه‌ی یکی از طوطیان هند خود را به مردن می‌زند و از قفس نجات می‌یابد. مردن و در پی آن رهایی طوطی از قفس، چنان که خود مولوی در پایان داستان می‌گوید، نشانه‌ی مرگ و تولد دوباره‌ی اوست. یقینا برای عده‌ای پذیرش این مدعا سخت است که داستان «اتاق» ممکن است از داستان «طوطی و بازرگان» مولوی اقتباس شده باشد. برای این که خیال این دسته از خوانندگان را راحت کنم، نشانه‌ای دیگر از توجه احتمالی نویسنده‌ی فیلمنامه‌ی «اتاق» به مثنوی را به دست می‌دهم و قضاوت را به عهده‌ی خودشان می‌گذارم. کلیت داستان «اتاق» نیز شباهت زیادی با یکی از تمثیلات معروف و مکرر مولوی در مثنوی دارد که در آن «انسان در این جهان» به «جنین در زهدان مادر» تشبیه می‌شود: «در رحم زادن جنین را رفتن است/ در جهان او را ز نو بشکفتن است» (دفتر اول مثنوی، بیت 3927 به بعد) یا «چون بزادم رستم از زندان تنگ/در جهان خوش هوای خوب رنگ/ من جهان را چون رحم دیدم کنون/ چون در این آتش بدیدم این سکون» (دفتر اول مثنوی، بیت 800 به بعد) در فیلم «اتاق» نیز، خود اتاق به وضوح نشانه‌هایی از تشابه با زهدان مادر دارد. اینجاست که می‌توان مدعی شد در این فیلم پدیده‌ی «اتاق» از حد و حدود یک مکان فیزیکی فراتر می‌رود و نقشی استعاری می‌یابد. البته در فیلم نشانه‌ی خاصی برای این که مفهوم دقیق این استعاره چیست، وجود ندارد. تنها در یک جا از زبان یکی از پلیس‌هایی که جک را نجات داده است می‌شنویم که موی بلند جک نشان‌گر تعلق او به فرقه‌ای مذهبی است. آیا اتاق می‌تواند نمادی از باورهای فرقه‌ای و متعصبانه باشد؟ شاید. اما شاید هم بهتر باشد که بیننده به دنبال یک مصداق یا مفهوم