📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
هنرآنلاین// شیوا ارسطویی متولد ۱۳۴۰ است
هنرآنلاین// شیوا ارسطویی متولد 1340 است. از او تا به حال آثار داستانیای از جمله: آمده بودم با دخترم چای بخورم، آفتاب و مهتاب و رمانهای او را که دیدم زیبا شدم، نسخه اول، بی بی شهرزاد، آسمان خالی نیست وافیون به انتشار رسیده است. ارسطویی دو مجموعه شعر هم با عناوین گم و بیا تمامش کنیم منتشر کرده است. به ما میگوید بعد از رمان خوف، رمانی با عنوان کوژ نوشته است و اثر دیگری که تا به امروز مشغول کار روی آن است و نامی برایش انتخاب نکرده. او همچنین سابقه تدریس در دانشگاه هنر، فارابی و ... را دارد و اکنون در موسسه رخداد تازه مشغول تدریس ادبیات داستانی است. در این گفتو گو شیوا ارسطویی حرفهای متفاوتی میزند، از هوشنگ گلشیری گرفته تا نویسندگان دیگری همچون محمود دولت آبادی، احمد محمود یا براهنی اما شاید صحبتهای شیوا ارسطویی درباره گلشیری شنیدنیتر از بقیه باشد. بهانه این گفتوگو سالمرگ هوشنگ گلشیری در شانزدهم خرداد ماه است.
به عنوان سوال اول بفرمایید اساسا به این معتقد هستید که هوشنگ گلشیری جزو آن دسته نویسندگانی است که ذیل ادبیات متعهد قرار نمیگیرند؟
نه، معتقد نیستم. الان که این سوال را میپرسید یاد داستانهایی از گلشیری میافتم مثل معصوم چهارم، مردی با کراوات سرخ، بره گمشده راعی و خیلی از داستانهایی که ناقض این حرف است.
چطور؟
اهمیت گلشیری در این است که تمامی صناعات داستاننویسی و روایی یا ترفندهای داستانی را با هدف گفتن حرفی که به آن معتقد و متعهد است به کار میگیرد. گلشیری همیشه یک حرف جدی برای گفتن دارد؛ حرفی چند لایه و پیچیده که حتی گاهی درک آن برای مخاطب دشوار است. یادمان باشد آثار گلشیری به شدت لایه لایه و تاویل پذیرند، صناعات درخشانی دارند و نویسنده آن تسلط بینظیری بر ادبیات کهن و مهندسی زبان دارد و همه این عناصر تعهد گلشیری به ادبیات داستانی و محتوای داستان را برمیسازند. بگذارید به شما بگویم که وقتی بعضی از شاگردان گلشیری برای او داستانشان را میخواندند تا نظر استادشان را بشنوند، با وجود اینکه بعضی از این آثار به لحاظ صناعات داستاننویسی به اصطلاح مو لای درزشان نمیرفت، گلشیری آن حرف معروفش را میزد که "خب که چی؟! چی میخوای بگی؟" به این معنا که اگر نویسنده حرفی برای گفتن ندارد صناعات داستانی کارکرد پیدا نمیکنند.
در سالهای جوانی زیاد گلشیری را نقد کردم
خب، این تعهد گلشیری به محتوا تا کجا پیش میرود؟ توی ذوق نمیزند؟
گلشیری آن چنان به زبان قصه و ادبیات داستانی مسلط هست که این شائبه را ایجاد نکند و اتفاقا یکی از ویژگیهای ممتاز او در داستان نویسی همین است. واقعیت این است که من در سالهای جوانی زیاد گلشیری را نقد کردم و باید اعتراف کنم که این کار از روی نوعی از خامی و جوانی بود (میخندد). البته سیاستهای موذیگرانه حاکم بر ژورنالیسم آن زمان هم بیتقصیر نبود. گرایشات ژورنالیستی در آن دوره به گونهای بود که آدمها را روبهروی هم قرار میداد. اما خب جریان ژورنالیستی ما جدیتر شد و امروز برعکس گذشته به دور از مباحث حاشیهای و قضاوتهای تند و تیز و تاریخ مصرف دار به کار خود ادامه میدهد.
البته دعواهای قدیمی هم بین این دو گروه بوده... اشارهام به کارگاههای براهنی و گلشیری است...
بله... اما این موضوع ربطی به این دو نفر نداشت و مطرح کردن حاشیهها از جانب اطرافیان گلشیری و براهنی بود. بگذارید حالا که به اینجا رسیدیم این توضیح را بدهم که من به عنوان کسی که این اقبال را داشتم که پای حرفهای هر دو این اساتید بنشینم میتوانم بگویم این دعواها نه از جانب گلشیری و نه از جانب براهنی- هیچ کدام- صورت نمیگرفت و منشا این حواشی از طرف اطرافیان این دو بود. حتی به خاطر دارم زمانی که آقای گلشیری، رضا براهنی را به گالری کسرا دعوت کرد تا درباره داستان یک "گل سرخ برای امیلی" ویلیام فاکنر حرف بزند درست مثل یک دانشآموز به حرفهای براهنی گوش میکرد و یادداشت برمیداشت تا دست کم اطرافیان ببینند که این دو هیچ مشکلی با هم ندارند و صرفا دو طرز فکر متفاوت دارند و با این وجود میتوانند در کنار هم بنشینند. این رفتار آقای گلشیری هوشمندانه بود.
در کارگاههای براهنی حرفی از گلشیری نبود
براهنی چطور؟ او هم نسبت به گلشیری از این دست برخوردها داشت؟
اگر از عنوان جاهطلبی صرفا معنای منفی در نظر نداشته باشید، باید بگویم که جاهطلبیهای براهنی از نوع دیگری بود و با جاهطلبیهای گلشیری تفاوت داشت. اگر من از رضا براهنی گلهای داشته باشم - که البته شاید عادلانه هم نباشد- آن گله این است که چرا در کلاسهای پربار او حرف و حدیثی از هوشنگ گلشیری نبود؛ یعنی چرا ما در کلاسهای براهنی متوجه جهان داستانی گلشیری و دامنه تاثیرگذاری او نبودیم. حتی از این مطلع نبودیم که زبانشناس بزرگی مثل ابوالحسن نجفی به صورت شفاهی دامنه وسیعی از اطلاعات را به اصحاب جُنگ اصفهان