نی در ارتباطم. «نقد ادبی» Krytyka Literacka و «کشو» Szuflada در زمره این مجلات هستند

نی در ارتباطم. «نقد ادبی» Krytyka Literacka و «کشو» Szuflada در زمره این مجلات هستند. در حال حاضر نشریه‌ «کشو» با توجه به درخواست من از سردبیر این نشریه بخشی از ستون خود را به ادبیات معاصر ایران اختصاص داده است (این بخش کلا مخصوص ایران است، نه فقط ادبیات، مطالب فرهنگی و عکس از ایران نیز آن‌جا چاپ می‌شود) و مطالب من که به ترجمه آثار منتخب معاصر ایران اختصاص دارد در ستون ویژه‌ای به دو زبان فارسی و لهستانی به چاپ می‌رسد. محمد طلوعی‌، علیرضا ایرانمهر،‌ شیوا مقانلو‌ و... بخشی از نویسندگان معاصر ایرانی هستند که بدین ترتیب در لهستان آثارشان منتشر و منعکس شده است.

این مترجم اظهار کرد: آن‌چه برای من مهم است ادبیات داستانی است و معتقدم وقتی رمانی کلید می‌خورد مثل این است که خواننده با جماعت ایرانی هم‌نشین شده و در حوادث تاریخی و اجتماعی آن‌ها زندگی می‌کند. در حالی که این تجربه با مطالعه آثار تاریخی و علمی میسر نیست. البته پایان‌نامه کارشناسی من به زبان لهستانی منتشر شد اگرچه به موضوع یکی از نویسندگان معاصر ایرانی گلی ترقی اختصاص داشت. اما ترجیح می‌دهم کارشناسی ارشد خود را به زبان فارسی بنویسم. چون پایان‌نامه کارشناسی ارشد من به داستان‌های اولیه محمود دولت‌آبادی با موضوع "تحلیل موضوعی آثار دولت‌آبادی" اختصاص داشت. من به مطالعه تاریخ و جامعه‌شناسی نیز علاقه‌مند هستم و می‌خواهم برای آگاهی مردم لهستان کار تحقیقی منسجمی را نیز در زمینه پیدایش رمان فارسی و داستان کوتاه در زبان فارسی (یعنی کلا درباره ادبیات معاصر فارسی از زمان پیدایش آن در ایران تا کنون) به عنوان پروژه‌ای درازمدت در ایران دنبال کنم. البته قبول دارم که این آرزویی بزرگ است.

ادبیات داستانی؛ یگانه راه آشنایی واقعی با یک ملت

او گفت: من از زمان نوجوانی علاقه شدیدی به شرق‌شناسی داشتم. زمانی متوجه شدم که در میان کشورهای شرقی، ایران خاستگاه اصلی من است. اگرچه در حوزه کشورهایی همچون چین و هند هم کتاب می‌خواندم. خیلی از هم‌کلاسی‌های من در دانشگاه علاقه‌مند بودند تا مسائل سیاسی ایرانیان را بشناسند. آن‌ها در بررسی‌های خود بیشتر به سراغ بریده جراید و خبرگزاری‌ها می‌رفتند ولی من فکر می‌کنم برای اینکه با باورهای فرهنگی و آداب و رسوم یک ملت به خوبی آشنا شد راهی جز آشنایی با ادبیات داستانی آن‌ها وجود ندارد. بنابراین امروز می‌توانم با قاطعیت بگویم که علاقه‌مندی‌ام به موضوع ایران و ادبیات ایرانی مثل عشق که هیچ تعریف خاصی ندارد و صرفا حسی درونی است، من را به این سمت و سو کشانده است.


ارزیابی دقیق ادبیات زنان هنوز ممکن نیست

این دانشجوی دوره دکترای تاریخ ایران اسلامی تصریح کرد: من برای کار بر روی ادبیات معاصر بر روی آثار نویسندگانی همچون گلی ترقی‌، فریبا وفی‌، زویا پیرزاد و... متمرکز شدم. برایم جالب بود که کار نویسندگان زن و این را که دغدغه آنان در آثارشان چیست‌، بشناسم. بررسی آثاری مثل آثار زویا پیرزاد به من نشان داد که زنان در آثار اولیه این نویسنده شخصیتی محبوس در خانه‌اند که دغدغه‌های آنان فراتر از خانه‌داری و بچه‌داری نمی‌رود. در واقع محیط خانه تمام دنیای زنانه این نویسنده را در بر می‌گیرد؛ اما رفته رفته این روند تغییر می‌کند. زن به بیرون از محیط خانه کشیده می‌شود و موضوعات اجتماعی از دغدغه‌های زنانه این نویسنده همچون اغلب نویسندگان دیگر زن ایرانی می‌شود.

او افزود: البته زنان ایرانی به سبب تاخری که در زمینه نگارش آثار ادبی در قیاس با مردان در ایران داشته‌اند، هنوز خیلی از آثارشان به پختگی نرسیده و ارزیابی دقیق آن‌ها ممکن نیست. در واقع ادبیات معاصر ایرانی با قلم جامعه مردان شکل می‌گیرد و رفته رفته زنان نیز وارد این وادی می‌شوند. بنابراین اگرچه می‌توان در مورد ادبیاتی که به وسیله مردان نوشته شده ارزیابی دقیقی داشت، در مورد ادبیات ایرانی معاصری که به قلم نویسندگان زن خلق شده‌، ارزیابی دقیقی میسر نیست و باید منتظر گذشت زمان از چنین ادبیاتی بود. تا حدودی این ارزیابی ممکن است، ولی نه تماما. روی کارهای زنان نویسنده که در سه دهه اخیر کارهای خود را ارائه کرده‌اند خیلی می‌شود تحقیقات انجام داد.

ادبیات ایران قابلیت جهانی شدن دارد

این مترجم سپس درباره ظرفیت‌های ادبیات ایران به ویژه ادبیات معاصر ایران برای مقوله جهانی شدن گفت: من فکر می‌کنم ادبیات ایران صددرصد دارای چنین قابلیتی است. ممکن است نظرات مختلفی در این زمینه ارائه شده باشد ولی باید از آنان که معتقدند این ادبیات ظرفیت جهانی شدن ندارد، پرسید آیا واقعا آثار ادبی معاصر ایرانی را خوانده‌اند؟ قبل از ترجمه، بحث انتخاب مهم است. یعنی مترجم برای پیدا کردن یک اثر برای ترجمه باید کارهای زیادی را بخواند. طبعا کارهای ضعیفی نیز در میان آثار ایرانی وجود داشته و دارد ولی معنی آن این نیست که ادبیات ایران فاقد توانایی برای جهانی شدن است.

درتا اسواپا ب