مردی که با سگش می‌خوابید.. خب، در این داستان هم مرد سالاری، بیش از هر موضوع دیگری نمود دارد

مردی که با سگش می خوابید

خب،در این داستان هم مرد سالاری،بیش از هر موضوع دیگری نمود دارد.مرد در داستان اسم ندارد و آقا خطاب می شود.
از طرفی ،رغبتی به لیدا ندارد( پس از حادثه ی جنگ) ولی برای بهره بری و بودن در کنار همسرش، می خواهد که از دیگر اعضای بدنش استفاده کند!
زن ها در داستان اسم دارند. لیدا و عالیه...دو نفری که اجازه دارند هم صدایش را بشنوند و هم....یعنی اینکه،عیب هایش را ببینند و برایش هم مهم نیست ،چون محرمش هستند .
اما لیدا...وقتی از وضعیت جسمی همسرش مطلع شد،چرا ماند و برایش مهم نبود، چون پای عشق در میان بود؟و اگر چنین بود، پس چرا خیانت کرد؟ چون نیروی غریزه را نمی شود مهار کرد؟ چرا ماند؟ چرا خیانت؟و...
و مرد....که یک توله سگ را برای هم خوابگی پرورش داد،چرا غیرتش به خروش آمد... و همسرش را زیر مشت و لگد گرفت و آخر هم کشتش!
همه ی داستان همین بود.
توصیف مکان در داستان عااالی بو. هرچند،در بعضی جاها نیاز نبود که باشد.شخصیت مرد و حسرتش و اندوهش و خشم و البته ،غیرت ش! خیلی عالی به تصویر کشیده شد
وقتی هم که داستان را می خواندم،صحنه ها مثل دور تند فیلم، با شتاب حرکت می کرد. این حسن است؟
سپاس جناب قربانیون.
قلمتان عااالیست🌸