شب همگی بخیر. باقلم توانای اقای حسینی اشنایی دیرینه دارم. در توانایی نگاه عمیق ایشان به ماجراواقفم

شب همگی بخیر. باقلم توانای اقای حسینی اشنایی دیرینه دارم. در توانایی نگاه عمیق ایشان به ماجراواقفم .داستان دوم را دوبارخواندم. ازتقابل دوحس عشق و نفرت در هیجانهای ادمی. وساختن ماجرا ازاین هیجانها کارزیبایی بود. ایکاشی اما در دلم دست و پا میزد . ایکاش استانه داستان نویسنده مخاطب را برای نوشتن یک داستان تنفرامیز و ساخت یک شخصیت نفرت بار. اماده نمیکرد.واجازه میداد مخاطب خودش به این کشف برسد. ودر عاشقانه هم تا حدودی این سر نخ داده شده بود. حس اعتلای انسان از پستی به درستی . ورسیدن از نفس عماره به نفسی که بازدارنده است. خوب پرداخته شده بود. در قسمت اول داستان وقتی راوی اشاره میکند هنوز مدرسه نرفته بودم....وبعد احساسش را از دیدن هیولای وحشت انگیز و سگ و دخترک نیلی چشم و....بیان میکندزبان بزرگسال است . درست است که در بزرگسالی روایت میشود. ولی حس پسرک با ان وحشت و دلهره را چه خوب از نگاه همان فرد کوچکی که هنوز مدرسه نرفته میدیدیم.داستانهایی که بین رئال و فرا رئال حرکت میکند. معمولا دارای طرح مشخصی نیست. ولی وقتی نویسنده در ابتدای داستان میگوید که چه میخواهد بنویسد. مخاطب دنبال طرح میگردد. ازخواندن داستانهای اقای حسینی همیشه لذت میبرم ارزوی موفقیت و سلامتی برای ایشان و دیگردوستان گروه دارم. نجمه مولوی