📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
به سیاست خود ادبیات به عنوان کسی که دستی در نوشتن دارد اعتقاد دارم
به سیاست خود ادبیات به عنوان کسی که دستی در نوشتن دارد اعتقاد دارم. چیزی که ارحان پاموک میگوید خیلی مهم است. میگوید ادبیاتِ سیاسی خالی از سیاست است و ادبیاتِ غیرسیاسی سیاسی. یعنی شما وقتی میخواهید سیاسی بنویسید در واقع چون از هنر فاصله میگیرید و فرم را انکار میکنید و میچسبید به مضمون. اما نویسنده و هنرمندی که به فرم اعتقاد دارد در واقع از نویسندهی مضمونگرا سیاسیتر است، چرا که فرم است که میتواند شکاف ایجاد کند. ببینید کاری که نیما میکند انقلاب در فرم است. بعد از نیما شما دیگر نمیتوانید با آن فرمهای فرهنگیشده که در اسارت حاکمیت است فکر کنید. مجبورید یا فرم جدیدی بیاورید یا با فرم نیما فکر کنید.
* آقای گلشیری، با این حساب بخش اعظم ادبیات امروز را شما پوپولیستی میدانید؟
گلشیری: پوپولیسم صرفا رفتاری نیست که با تحمیق پنداشتن مردم همراه باشد، اینکه از بالای تریبون بپرسی از چه ساعتی برای استقبالت صف کشیدهاند! امروز با ظهور رسانههای مجازی با فضایی روبرو هستیم که عجیب به سمت یکسانسازی اقشار جامعه حرکت کرده است. به هیچ نحو نمیتوان این یکی را نادیده گرفت. از همهی اینها که بگذریم عرصهی هنر به دلیل جداییناپذیر بودناش از عرضاندامهای شخصی اولین ساحتی است که مورد تاخت و تاز قرار میگیرد. البته زمان سره را از ناسره غربال خواهد کرد. خب به صفحههای فیسبوکمان نگاه کنیم یا گروههایی که ذیل عنوان ادبیات در رسانههای وایبری و تلگرامی به سرکردگی دوستانمان گرد هم آمدهایم. آیا فضایی جهت درک متقابل کتابهای یکدیگر پدید آمده است؟ آیا توانسته است محملی برای شنیدن بیشمار صداهای متفاوت به صرف پویایی یکدیگر فراهم آورد؟ و جالب اینجاست اگر رسمیت بخشیدن به تمامی صداها را مهمترین شاخصهی دنیای مجازی بدانیم، حال وقتی اتمسفرِ حاکم چیزی جز لایک (تأیید) را برنمیتابد، این پارادوکس را چگونه باید تحلیل کرد؟ اینجاست که میگویم جامعهی امروزمان آگاهانه و ناآگاهانه ما را به سمت میانمایگی سوق میدهد.
* با این حساب یعنی این مخاطب یا توده است که نویسنده را به دنبال خودش میکشاند؟
گلشیری: اول بگویم که پوپولیست از ابزار محدودی استفاده نمیکند. با تمام قوا آمده است که همه را مانند یکدیگر کند. حالا به مسئلهی دیگر توجهتان را جلب کنم. به عملکرد ناشرها نگاه کنیم یا تهیهکنندگان و متمولین و سردمداران جریانهای فرهنگی. روشنتر بگویم. چرا نسبت به سهم اقتصاد در این جریان بیتفاوتیم؟ ناشرین به کدام ادبیات علاقه دارند؟ ادبیاتی که توده را همراه سازد و بهفروش باشد یا ادبیات سختخوان؟ تکلیف روشن است. تیراژ امروز کتابهایمان خود گواه این ادعاست. چرا تیراژهای پنج هزارتایی دیروز به کمتر از پانصد نسخه رسیده؟ این مسئله همه چیز را تحت شعاع قرار داده است. همهگیر شدن داستانهای به اصطلاح چند کلمهای، یادداشتهایی به نام مقاله و یا نقد به همراه نقل قول از دو جین فیلسوف و نظریهپرداز، سطوری زیر هم و متوازن به نام شعر و در عرصهی هنرهای تجسمی هم که دیگر هر کلاغی را جای قناری رنگ کردن، راه در رویی برای کسی نگذاشته است؛ به اینها اضافه کنید تأثیرات ناشی از رایج شدن ارتباطات وایبری و تلگرامی که در ادامهی پروژهی یکسانشدهگی، پیش از هرچیز تمایزات را از میان برمیدارد و از همه مهمتر زبان نوشتار را به سادهترین شکلی به ساحت گفتگوهای روزمره و عامیانه تقلیل میدهد. چنین عارضهای در مجموعه داستانها و رمانهایی که دائماً در حال بازتولیدند کاملاً مشهود است. کوتاهنویسی و نه موجزنویسی به علاوهی اصرار بر گزارههایی تکراری و منبعث از زندگی نویسنده، نوعی زندگینامهنویسی را باب کرده است که تا یکی دو کتاب اول، نه تنها نویسنده را رها نمیکند بلکه توان تجربه در عرصههای متفاوت را نیز از او سلب میکند. نویسندهی تازهنفس دههی نود نیز که نگاهش خالی از تجربههای متفاوت مضمونی و تکنیکی است و آگاهانه یا ناآگاهانه از زندگیاش گرتهبرداری میکند، در نهایت به در بسته میخورد.
* آقای ابوالفتحی، درست است اگر بگوییم مخاطب یا توده به نویسندهی پوپولیستی خط میدهد و نویسندهی پوپولیستی هم در نهایت در سیطرهی ذائقهی توده است؟
ابوالفتحی: همانطور که اشاره هم کردم در بنمایهی تفکرِ پوپولیستی نوعی منفعلفرض کردن توده وجود دارد ولی در عمل اینگونه نیست. در مخاطبشناسی تا اواخر دههی سی توده منفعل فرض میشد اما تحقیقهای میدانی دانشمندان علم ارتباطات نشان داد که رابطهی مخاطب و تولیدکننده به هیچ وجه یک طرفه نیست. من بده و بستانی میبینم. نویسندهی پوپولیست برای سوار شدن بر ذائقهی مخاطب مجبور به باج دادن به این ذائقه است ولی از سوی دیگر در نوع شکلگیری ذائقه هم موثر است و یا لااقل در میانمدت میتواند موثر باشد و خب البته این تاثیر در جهت ارتقای ذائقه نیست. پوپولیست برای پرسش