به سیاست خود ادبیات به عنوان کسی که دستی در نوشتن دارد اعتقاد دارم

به سیاست خود ادبیات به عنوان کسی که دستی در نوشتن دارد اعتقاد دارم. چیزی که ارحان پاموک می‌گوید خیلی مهم است. می‌گوید ادبیاتِ سیاسی خالی از سیاست است و ادبیاتِ غیرسیاسی سیاسی. یعنی شما وقتی می‌خواهید سیاسی بنویسید در واقع چون از هنر فاصله می‌گیرید و فرم را انکار می‌کنید و می‌چسبید به مضمون. اما نویسنده و هنرمندی که به فرم اعتقاد دارد در واقع از نویسنده‌ی مضمون‌گرا سیاسی‌تر است، چرا که فرم است که می‌تواند شکاف ایجاد کند. ببینید کاری که نیما می‌کند انقلاب در فرم است. بعد از نیما شما دیگر نمی‌توانید با آن فرم‌های فرهنگی‌شده که در اسارت حاکمیت است فکر کنید. مجبورید یا فرم جدیدی بیاورید یا با فرم نیما فکر کنید.
* آقای گلشیری، با این حساب بخش اعظم ادبیات امروز را شما پوپولیستی می‌دانید؟
گلشیری: پوپولیسم صرفا رفتاری نیست که با تحمیق پنداشتن مردم همراه باشد، اینکه از بالای تریبون بپرسی از چه ساعتی برای استقبالت صف کشیده‌اند! امروز با ظهور رسانه‌های مجازی با فضایی روبرو هستیم که عجیب به سمت یکسان‌سازی اقشار جامعه حرکت کرده است. به هیچ نحو نمی‌توان این یکی را نادیده گرفت. از همه­ی این­ها که بگذریم عرصه­ی هنر به دلیل جدایی­ناپذیر بودن­ا­ش از عرض­اندام­های شخصی اولین ساحتی است که مورد تاخت و تاز قرار می­گیرد. البته زمان سره را از ناسره غربال خواهد کرد. خب به صفحه­های فیس­بوکمان نگاه کنیم یا گروه­هایی که ذیل عنوان ادبیات در رسانه­های وایبری و تلگرامی به سرکردگی دوستانمان گرد هم آمده­ایم. آیا فضایی جهت درک متقابل کتاب­های یکدیگر پدید آمده است؟ آیا توانسته است محملی برای شنیدن بی­شمار صداهای متفاوت به صرف پویایی یکدیگر فراهم آورد؟ و جالب این­جاست اگر رسمیت بخشیدن به تمامی صداها را مهم­ترین شاخصه­ی دنیای مجازی بدانیم، حال وقتی اتمسفرِ حاکم چیزی جز لایک (تأیید) را برنمی­تابد، این پارادوکس را چگونه باید تحلیل کرد؟ اینجاست که می­گویم جامعه­ی امروزمان آگاهانه و ناآگاهانه ما را به سمت میان­مایگی سوق می­دهد.

* با این حساب یعنی این مخاطب یا توده است که نویسنده را به دنبال خودش می‌کشاند؟
گلشیری: اول بگویم که پوپولیست از ابزار محدودی استفاده نمی‌کند. با تمام قوا آمده است که همه را مانند یکدیگر کند. حالا به مسئله‌ی دیگر توجه‌تان را جلب کنم. به عملکرد ناشرها نگاه کنیم یا تهیه‌کنندگان و متمولین و سردمداران جریان­های فرهنگی. روشن‌تر بگویم. چرا نسبت به سهم اقتصاد در این جریان بی‌تفاوتیم؟ ناشرین به کدام ادبیات علاقه دارند؟ ادبیاتی که توده را همراه سازد و به‌فروش باشد یا ادبیات سخت‌خوان؟ تکلیف روشن است. تیراژ امروز کتاب‌هایمان خود گواه این ادعاست. چرا تیراژهای پنج هزارتایی دیروز به کمتر از پانصد نسخه رسیده؟ این مسئله همه چیز را تحت شعاع قرار داده است. همه­گیر شدن داستان­های به اصطلاح چند کلمه­ای، یادداشت­هایی به نام مقاله و یا نقد به همراه نقل قول از دو جین فیلسوف و نظریه­‌پرداز، سطوری زیر هم و متوازن به نام شعر و در عرصه‌ی هنرهای تجسمی هم که دیگر هر کلاغی را جای قناری رنگ کردن، راه در رویی برای کسی نگذاشته است؛ به این­ها اضافه کنید تأثیرات ناشی از رایج شدن ارتباطات وایبری و تلگرامی که در ادامه­ی پروژه­ی یکسان­شده­گی، پیش از هرچیز تمایزات را از میان برمی­دارد و از همه مهم­تر زبان نوشتار را به ساده­‌ترین شکلی به ساحت گفتگوهای روزمره و عامیانه تقلیل می­دهد. چنین عارضه­ای در مجموعه داستان­ها و رمان­هایی که دائماً در حال بازتولیدند کاملاً مشهود است. کوتاه‌نویسی و نه موجزنویسی به علاوه­‌ی اصرار بر گزاره­‌هایی تکراری و منبعث از زندگی نویسنده، نوعی زندگی­نامه‌نویسی را باب کرده است که تا یکی دو کتاب اول، نه تنها نویسنده را رها نمی­کند بلکه توان تجربه در عرصه­های متفاوت را نیز از او سلب می­کند. نویسنده­ی تازه‌نفس دهه­ی نود نیز که نگاهش خالی از تجربه­ها­ی متفاوت مضمونی و تکنیکی است و آگاهانه یا ناآگاهانه از زندگی­اش گرته‌برداری می­کند، در نهایت به در بسته می­خورد.

* آقای ابوالفتحی، درست است اگر بگوییم مخاطب یا توده به نویسنده‌ی پوپولیستی خط می‌دهد و نویسنده‌ی پوپولیستی هم در نهایت در سیطره‌ی ذائقه‌ی توده است؟

ابوالفتحی: همان‌طور که اشاره هم کردم در بن‌مایه‌ی تفکرِ پوپولیستی نوعی منفعل‌فرض کردن توده وجود دارد ولی در عمل این‌گونه نیست. در مخاطب‌شناسی تا اواخر دهه‌ی سی توده منفعل فرض می‌شد اما تحقیق‌های میدانی دانشمندان علم ارتباطات نشان داد که رابطه‌ی مخاطب و تولیدکننده به هیچ وجه یک طرفه نیست. من بده و بستانی می‌بینم. نویسنده‌ی پوپولیست برای سوار شدن بر ذائقه‌ی مخاطب مجبور به باج دادن به این ذائقه است ولی از سوی دیگر در نوع شکل‌گیری ذائقه هم موثر است و یا لااقل در میان‌مدت می‌تواند موثر باشد و خب البته این تاثیر در جهت ارتقای ذائقه نیست. پوپولیست برای پرسش‌