ایط جنگ، گوشه چشمی به ((فرانتس)) (یک درجه دار آلمانی است) دارد. پیتر، ناراحت شده

ایط جنگ ، گوشه چشمی به ((فرانتس )) (یک درجه دار آلمانی است) دارد . پیتر ، ناراحت شده . با همکاری مارکو ، وارد تئاتر شده . به فرانتس ، شلیک کرده . ناتالی را از روی صحنه ی تئاتر دزدیده ! به یک کشتی کوچک می برد . او ، ناتالی را ( برای عروسی ) به صندلی می بندد ! برای شادی بیرون می رود . مارکو به نزد ناتالی می آید . او هم ، گوشه چشمی به ناتالی دارد !

پیتر ، بدون آنکه آنها بفهمند ، متوجه ی مغازله ی میانشان می شود . همزمان ، آلمانی ها می آیند . پیتر ، دستگیر می شود . ناتالی هم ، با فرانتس می رود . مارکو ، لباس دکترها را پوشیده . وارد دژ آلمانی ها شده . پیتر را نجات داده . ناتالی را نیز با خود ، به زور می برد . مارکو ، برای درامان ماندن پیتر ، ازدست آلمانی ها ( علی الخصوص فرانتس ) او را در زیر زمین خانه اش ( به همراه یک عالمه زن و مرد و بچه ) پنهان می کند . جنگ تمام می شود . اما مارکو به پیتر ( و آنهایی که در زیر زمین مخفی شده اند ) پایان جنگ را نمی گوید ! پیتر ( و همه ی آنهایی دیگر ) فکر می کنند که باید برای پیروزی ، فضای خفقان آور زیرزمین را تحمل کنند ! پس مدام ، اسلحه می سازند و به مارکو ، تحویل می دهند تا او ، برای پیروزی ، آنها را به پارتیزان ها بدهد . اما مارکو ، ‌همه ی اسلحه ها را می فروشد و پولدار می شود ! مارکو ، قهرمان جنگ می شود ! به همراه ناتالی ، مجسمه ی پیتر شهید را پرده برداری می کند ! به همراه ناتالی ، یک کارگردان ، را ملاقات می کند که در حال ساختن فیلمی براساس زندگی آنان ( پیتر / مارکو / ناتالی / فرانتس ) می باشد . که دست برقضا ، بازیگران فیلم آن ، با جوانی خود آنها مو نمی زند ! مارکو ، از طریق یک دوربین مخفی ، زیرزمین را کنترل می کند . با ناتالی ، مغازله می کند . در پول غلت می زند و … اما بعد از مدتی ، عذاب وجدان می گیرد . زمان می گذرد .

پسر پیتر ، بزرگ شده . می خواهد عروسی کند . عروسی در زیرزمین ، برپا می شود . مارکو و ناتالی ، ‌وارد زیرزمین می شوند . یک میمون ، وارد تانک شده . توپ می زند . دیوار زیرزمین فرو می ریزد . پیتر به همراه پسرش ، از زیرزمین بیرون می رود . بین راه ، می رسد به محل ساختن فیلم . پیتر ، آدم هایی را می بیند که شکل اویند . با دیدن بازیگر نقش فرانتس ، عصبانی شده . او را می کشد ! به همراه پسرش ، فرار می کند . به دریا می رسد . شنا می کند . یک هلی کوپتر می آید . به آنان ، شلیک می کند . پسر می میرد . پیتر فرار می کند و …

زمان می گذرد . بیست سال بعد . مارکو ( با یک عالمه سرباز ) ، یک طرف جنگ …!

زمان می گذرد . بیست سال بعد . مارکو ( با یک عالمه سرباز ) ، یک طرف جنگ ! پیتر( با یک عالمه سرباز ) ، یک طرف دیگر جنگ ! هر دو با هم ، درحال جنگ ! و … مارکو و ناتالی ، گرفتار سربازان پیتر شده . به آتش کشیده می شوند . پیتر رسیده . پاسپورت آنها را دیده . فهمیده . ناراحت و گریان . بمباران و… پیتر می میرد. و … یک جای باصفا ، کنار دریا . آنجا جشن گرفته اند . همه ی مرده ها در آنجایند ! دیگر دشمنی نیست . همه در کنار هم هستند . به شادی و خوشگذرانی و رقص و آواز و خواندن و خوردن !!!

من از امیرکاستاریکا ، چند فیلم دیده ام . ترتیب دیدنم ، این گونه بود : زندگی یک معجزه است / آیا دالی بل را به یاد می آوری؟ / وقتی که بابا به ماموریت رفته بود / زیرزمین / رویای آریزونا .

اولی را که دیدم ، برایم عجیب بود . دومی را که دیدم ، بیشتر . تا … آخرش . درکل ، از کارهایش ، لذت بردم . بعد ، شروع کردم به فکر کردن . که چرا ؟ چرا از کارهایش ، لذت بردم ؟ امیرکاستاریکا ، چه چیزی دارد که به مذاق من ، خوش آیند آمده ؟ این مقاله ، قرار است ، همین را مشخص کند

۲ ـ سیاست

نمی شود ، جزو کشورهای جهان سوم باشی و وارد سیاست ، نشوی ! امیرکاستاریکا هم ، این درد ( جهان سومی / سیاسی بودن ) را دارد . او ، اهل بوسنی است . اهل سارایوو . درگیر عقاید و ایسم ها و جنگ های داخلی و… او نمی تواند ، خارج از این مقولات ، کار کند . کارهایش ، بازتاب زندگی جامعه اش می باشد . که درست هم ،‌ همین می باشد . هنرمند ، از جامعه می گیرد و به جامعه اش ، باز می گرداند ! بازتاب دور و برش ، اگر در کارهایش نباشد ، که دیگرهنر نکرده . کرده ؟

امیرکاستاریکا ،‌ این بازتاب جامعه ی خود را زیبا و حرفه ای ، عرضه می کند . او مسئله ی شخصی اش را ( که مال آن طرف دنیاست ) آنقدر زیبا می گوید که من به عنوان مخاطب ( در این ور دنیا ) با آن ، در گیر می شوم . طوری ، درگیر می شوم که انگار خودم ، در میانه ی آن هستم . در گیر مسائل آنجا هستم .

۳ـ شلوغی

معمولا جایی که سیاست در کار باشد ،‌آرا و نظرات زیاد است . نظرات هم که زیاد باشد ، شلوغی زیاد است . و این شلوغی ، باعث هرج و مرج می شود . همه ی تیره ها … همه ی عقاید … همه ی آراها … همه ی مردم ، همه ی گونه ها … همه و همه می خواهند ، بگویند و