📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📌پروندهای برای علی دریکوندی؛ نویسنده نابغه ایرانی ٣.. 📢گونگادین: دنکیشوت ایرانی
📌پرونده ای برای علی دریکوندی؛ نویسنده نابغه ایرانی ٣
📢گونگادین: دنکیشوت ایرانی
@matikandastan
کَرَمرضا تاجمهر: با نگاهی کلی به شرایط زندگی علی دریکوندی و «سروانتس» اسپانیایی و البته «دنکیشوت» و «بهشت برای گونگادین نیست»، میتوان به شباهتهای جالبی پی بُرد که اشاره به آنها خالی از لطف نیست. «دنکیشوت داستان نجیبزادهای است که در دورانی که شوالیهگری (عیاری و پهلوانی قرون وسطایی) دیگر رونقی ندارد، میخواهد بساط پهلوانی علم کند. قصد او این است که به اوهام و تخیلات خود، که در نتیجهی شب و روز خواندن داستانهای پهلوانی در ذهن او خانه کرده است، صورت واقعیت بخشد. با آنکه توان آن ندارد که مگسی را از خود براند، زره میپوشد و کلاهخود بر سر میگذارد و زوبین در دست و شمشیر بر کمر بر اسبی ناتوانتر از خود سوار میشود و در جستجوی حوادث و ماجراهای پهلوانی سر به دشت و بیابان مینهد. اما واقعیتهای زندگی کجا و اوهام و پندارهای او کجا! دنکیشوت بیهدف نیست و افکار و آرمانهای عالی دارد، ولی چون واقعیتها با او سر یاری ندارند و زندگی با اندیشههای او جور درنمیآید، به جنگ واقعیت میرود. نبرد تن به تن او با آسیابهای بادی زندهترین نمونهی درافتادن خودسرانه و کورکورانهی او با مظاهر عینی و واقعی حیات است.
خیالبافی قوت و غذای روزانهی دنکیشوت است. کاروانسرای مخروبه را قلعهی مستحکم، رهگذران بیآزار را جادوگران بدکار، زنان خدمتکار و روسپیان را شاهزادهخانمها، و آسیابهای بادی را دیوان افسانهای میپندارد؛ ماهیدودی در ذائقهی او طعم ماهی قزلآلا و بَعبَع میشها و بَرهها در گوش او صدای شیههی اسبان و غریو شیپورها و بانگ طبلها را میدهد.»
در «بهشت برای گونگادین نیست» هم گونگادین که در واقع پیشخدمتی بیش نیست، به همراه گروهی از افسران انگلیسی است که در میان کهکشانها، سرگردان به جستجوی بهشت برآمدهاند. گونگادین اساس تفکرش را بر تفاوتاش با همسفراناش بنیاد میگذارد و البته به جستجوی چرایی این تفاوت است. چیزی که نویسندهی داستان در زندگی واقعیاش هم دغدغهی آن را دارد و به نوعی تلاش میکند با آموختن زبان انگلیسی، نوع زندگیاش را تغییر دهد. او حاضر است برای این تغییر، هر گونه هزینهای را پرداخت نماید؛ اگر چه زمانی اولین اثر داستانی او در انگلستان و به زبان انگلیسی به چاپ میرسد، چند ماه پیش از آن، او به صورت دردآوری در قبرستان امامزاده جعفر بروجرد در تنهایی میمیرد و هرگز به آنچه میاندیشیده و دوست داشته، نمیرسد.
از یک سوی شباهت غریبی میان شخصیت «دنکیشوت» و خود علی دریکوندی وجود دارد و از سوی دیگر هم انگار تلاش گونگادین برای ورود به بهشت، نظیر همان تلاشی است که «دنکیشوت» برای چیره شدن بر پلیدیها متحمل آن میشود. هر دو دستشان خالی است و انگار از قبل، به شکست محکوم شدهاند؛ شکستی که در سرنوشتشان است. کافی است به یاد بیاوریم که بعد از اینکه او (گونگادین) به همراه گروه افسران انگلیسی به میدان داوری میرسد تا پروندهی اعمالشان برای ورود به بهشت بررسی شود، تنها کسی است که "داور" بر او سخت میگیرد و او را به زندان در جهنم محکوم میکند:
«سپس "داور" رویاش را به "گونگادین" کرد و گفت: به خاطر "آژانس مقدس" تمام گناهان صغیرهی تو نیز بخشوده میشود و اما معاصی کبیرهات قابل بخشایش نیست، و به خاطر ارتکاب این معاصی محکوم به ۴۰ سال زندان در جهنم هستی».
در ادامه، عدهای از فرزندان آدم در دفاع از گونگادین تجمع میکنند و قطعنامهای امضا میکنند و قول میگیرند که دوباره همه چیز مورد بررسی قرار گیرد؛ اگرچه دیگر خبری نمیشود و وضع به همان منوالی که هست، میماند:
«و فردای آن روز فرزندان آدم دوباره اجتماعی در برابر خانه آدم تشکیل دادند و خطاب به آدم گفتند:
اگر قطعنامهی هفت مادهای ما به موقع اجرا گذارده نشود، ما خودمان قطعنامهی جدیدی را که تنظیم کردهایم، اجرا میکنیم و این قطعنامه دوم چنین بود:
۱- ما از بهشت خارج خواهیم شد.
٢- در اطراف بهشت شهرهایی به وجود میآوریم.
٣- بهشت را برای همیشه ترک میگوییم.
۴- همانطور که در زمین میگردیم، کار میکنیم و از دسترنج خویش نان خواهیم خورد.
آدم به آنان گفت: من جریان را به اطلاع جبرییل امین میرسانم و هفتهی آینده نتیجهی امر بر شما معلوم خواهد شد.
و وقتی فرزندان آدم این حرفها را از دهان او شنیدند اندکی آرام شدند و محوطهی جلوی خانهی او را ترک گفته، به خانههای خویش بازگشتند.
من بسیار متأسفم که تاکنون خبری دربارهی تصمیمات فرزندان آدم به دستم نرسیده است؛ از این رو داستان را در همین جا ختم میکنم.»
اگر در «دنکیشوت» گریز از واقعیتهای موجود، اساس کار این قهرمان ساده و البته گاه احمق است، در «بهشت برای گونگادین نیست» هم این اتفاق به نوع دیگری رخ میدهد و میتوان گفت تنها، شیوهی کار علی دریکوندی و