📢اجازه ندادم هیتلر به من دیکته کند که به چه زبانی بنویسم

📢اجازه ندادم هیتلر به من دیکته کند که به چه زبانی بنویسم
@matikandastan

الیاس کانتی، برنده بلغار نوبل ادبیات: ◀وقتي كه پدر و مادرم از تحصيل در وين به بلغارستان برگشتند باهم آشنا و عاشق هم شدند؛ چراكه خاطرات مشتركي از وين داشتند و با همديگر به زبان آلماني صحبت مي‌كردند. و مي‌دانيد ما بچه‌ها در بلغارستان از صحبت‌هاي آنها چيزي نمي‌فهميديم. چون من در سال‌هاي نخست زندگي‌ام اسپانيايي صحبت مي‌كردم، زبان بلغاري را در محيط اطرافم مي‌شنيدم و از پدر و مادرم هم زبان آلماني مي‌شنيدم كه نمي‌خواستند به من ياد بدهند، اصطلاحا آن زبان محرمانه آنان بود؛ بنابراين من از بچگي زبان آلماني را مي‌شنيدم و برايم ترس‌آور بود به زباني نزديك شوم كه چيزي از آن نمي‌فهميدم و بر همین اساس هميشه هنگام صحبت‌كردن پدر و مادرم به زبان آلماني به اتاق ديگري مي‌رفتم و اين نواي موسيقي‌گونه آلماني براي من به‌طور سيستماتيك و مداوم، تكرار مي‌شد، بدون آنكه از آن چيزي بفهمم. بعدها در سن هفت سالگي در انگليس، پدرم مُرد و مادرم كه ديگر هم‌صحبت آلماني‌اش را از دست داده بود، نمي‌توانست با زبان محبوبش با كسي صحبت كند و بعد خيلي سريع آلماني را به من ياد داد تا به اصطلاح من جايگزين پدر به‌عنوان هم‌صحبت او شوم. من نخستين پسر خانواده بودم كه با او مي‌توانستم آلماني صحبت كنم. بنابراين اين زبان به‌طور فوق‌العاده‌اي برايم ارزشمند شد.

◀من به زبان انگليسي سخنراني مي‌كنم، اما زبان‌هاي ديگر به غير از آلماني در ادبيات را فقط براي سرگرمي استفاده مي‌كنم، شعرهاي فرانسوي را براي سرگرمي مي‌نويسم، اما هرگز آنها را منتشر نمي‌كنم. به زبان اسپانيايي هم براي تفريح مي‌نويسم، اما هر کتابی که قصد نوشتنش را داشته باشم، آن را به زبان آلماني مي‌نويسم؛ چون زباني است كه من از زمان كودكي در آن شيوه‌هاي خودم را براي نوشتن دارم. دلايل ديگري هم وجود دارند كه شايد براي شما عجيب به نظر بيايند. من هيچ علاقه‌اي به بيان تاريخي وقايع ندارم، اما اين وقايع در اينجا نقش دارند. اجداد من اسپانيا را در قرن پانزدهم ترك كردند و به تركيه رانده شدند، اما هميشه زبان اسپانيايي خود را حفظ كردند، آن‌هم با همه اصالتش كه هنوز هم وجود دارد.

◀اجداد من همه بازرگانان خوبي بودند كه درواقع اوضاع آنان در تركيه خوب بود، آنجا منطقه يهودي‌نشين وجود نداشت و يهودي‌ها، بسيار خوب و آزاد آنجا زندگي مي‌كردند. ترك‌ها از يهوديان استفاده مي‌كردند تا اسلاوهاي بالكان ساكن در تركيه را تحت فشار قرار دهند. با اينكه در تركيه همه‌چيز براي اجدادم خوب پيش مي‌رفت، اما آنان زبان اسپانيايي خود را حفظ كردند و اگرچه اين زبان آنجا قديمي شد و بدون توسعه ماند، اما تصنيف‌ها، ضرب‌المثل‌ها و ترانه‌هاي قديمي اسپانيايي خود را حفظ كردند. وقتي من بچه بودم، اسپانيايي قديم را مي‌شنيدم و بعد من به وين آمدم و سپس دومين رانده‌شدن بزرگ يهوديان پيش آمد [اشاره دارد به فرار يهوديان از نازي‌ها پس از پيوستن اتريش به آلمان و مهاجرت كانتي به انگلستان] شايد اينجا براي من خيلي واضح بود كه حالا بايد زبان آلماني‌ام را درست مانند اجدادم كه زبان اسپانيايي‌شان را نگه داشتند، حفظ كنم. خيلي قابل توجه است كه دو تبعيد بزرگ، زبان‌ها را در خود حفظ كنند و زبان و تبعيد باهم پيوند بخورند. تا آنجاكه مي‌دانم من تنها شخصيت ادبي هستم كه هر دو اينها را در خود دارد... و باعث افتخار است اجازه ندادم هيتلر برايم دیکته كند كه به كدام زبان بنويسم. هنگامي كه به انگلستان آمدم نيز به راحتي مي‌توانستم انگليسي بنويسم، اين زبان را هم از قبل بلد بودم. اما در اين زماني كه كاملا نااميد بودم و در جنگ، اصلا در روياهايم نيز به فكرم خطور نمي‌كرد به زبان ديگري غير از آلماني بنويسم. من در آن زمان روي كتاب «توده و قدرت» كار مي‌كردم و فقط آلماني هم مي‌نوشتم. همه دوستانم مي‌گفتند من ديوانه‌ام. بسياري از مهاجراني كه مي‌شناختم تلاش مي‌كردند كه انگليسي بنويسند كه اغلب در اين كار بسيار نااميد و ناراحت و گاهي نيز موفق مي‌شدند، اما من نمي‌خواستم.

◀هيتلر در اواسط ماه مارس ۱۹۳۸ ميلادي به وين آمد و من تا اواسط نوامبر در اتريش ماندم.

◀كتاب «كيفر آتش» در آن زمان در اتريش چاپ شد. بين نويسندگان جوان، من يكي از مشهورترين نويسندگان بودم. آن زمان يك موقعيت خيلي خنده‌دار پيش آمد، موقعي كه من يك سخنراني داشتم و براي اولين‌بار اسم من روي يكي از ستون‌هاي تبليغاتي كنار خيابان نوشته شد، درست همان موقع آلماني‌ها به وين حمله كردند. اين موقعيت خيلي عجيبي بود. شركتي كه فضاي تبليغاتي را اجاره كرده بود حاضر نبود اين پوستر را بردارد؛ چون براي آن پول پرداخته بود و بنابراين من به مدت يك هفته آنجا روي ستون تبليغاتي ماندم؛ درحالي‌كه همه وقايع جنگ در سطح وسيعي رخ داد و همه مي‌گفتند كه نازي‌ها مي آيند و من را مي‌برند. اما آنها من را نبردند. به نظر مي‌رسيد