فکر کنید نگاه من فیلم مستند می‌گیرد و قلم من از این مستندات فیلم داستانی می‌سازد

فکر کنید نگاه من فیلم مستند می‌گیرد و قلم من از این مستندات فیلم داستانی می‌سازد. الگویی که از کیشلوفسکی آموختم. داستان‌هایش را روی ساعت‌ها فیلم مستند می‌نوشت و بعد آنها را تبدیل به فیلم‌نامه می‌کرد فقط توی ایران ما دیر داستان‌نویس بودن کیشلوفسکی را فهمیدیم. پس در حرم یک جغرافیا با اقلیم‌های متنوع و یک گذرگاه وجود دارد که شهر مشهد را بسترساز خلق اثر هنری با تنوع بالا می‌کند.

* یک سوال کمی شخصی هم دارم. چقدر وجود معنوی امام به صورت ملموس و اختصاصی به مدد سعید تشکری برای نوشتن آمده است و به قول معروف چگونه در این سال ها صله کریمانه دریافت کرده‌اید؟

این شرحی دارد و نمی و یمی! ما نویسندگان، همه‌ آنانی که در حقیقت نویسنده‌اند، نه آنانی که در پسله‌های ادبی تکثیر می‌شوند، یتیم ابدی هستیم. یعنی کسی از ما حمایت نمی‌کند. اما من مومنانه باور دارم که دوست‌داران علی‌ابن موسی‌الرضا حامی من هستند. من اهل مکاشفه‌ام و تردید ندارم معجزه و دعای خیری برای این خوش‌نامی دارم. این را در عین خلوص و بی‌غروری عرض می‌کنم. اطعام یتیمان کار خداست و وسیله‌اش هم مردمانی نیک‌‌سرشت هستند که تولید کار می‌کنند. کار نوشتن که من بتوانم زندگی قدسی و شهودی را روایت کنم! ناشری چون نیستان را خدا و وساطت امام معصوم برای من مهیا کرد.

روزی در حرم به عادت صبحگاهی هرروزه که به حرم می‌روم، آنجا بودم. دلشکسته و سخت‌جان. درِ روزی آسمان برای من بسته شده بود. نه نام بود و نه نان! از امام غریب خواستم که بگذارد در حرمش چون یک خادم شریف نظافت کنم. شروع کردم چرخیدن و در هر طواف ذهنم پر کلمه می‌شد و دنبال تکه‌های آشغال می‌گشتم و هیچ نیافتم. واقعا هیچ. ایام ماه مبارک و لیالی قدر بود! تا دم اذان در حرم بودم حوالی سال هشتاد و هفت و آغاز بیماری ام اس.

غروب و وقت اذان با دلشکستگی بیرون آمدم. گوشی‌ام زنگ خورد و سید و آقای قلم سید مهدی شجاعی بود. از من خواست مجموعه آثار دراماتیکم را چه چاپ شده و چه چاپ نشده را برای چاپ در انتشارت نیستان بفرستم و رمانی هم برای حضرت رضا(ع) بنویسم. هیچ مقدمه‌ای هم نداشت. به حرم بازگشتم و فقط گفتم یا مولا چه خوب پذیرفتی‌ام! من تا به حال از هیچ کس جز خود حضرت صله دریافت نکرده‌ام و سید مهدی شجاعی و انتشارات نیستان برای من همان صله‌اند. انفاس قدسی‌‌ای که خداوند به من هدیه داد.

سعید تشکریِ نویسنده ادبیات داستانی محصول کشف آقای سید مهدی شجاعی است. این نه اعتراف یا بده بستان و یا هر امر غیر ادبی و سیاسی کاری نیست که یک نیت شهودی است. بله زندگی داستانی لطیف است! برخی از مردم به نقاط اتصال دل به خداوند باورمندند. عینیت یافتگی‌های ملموس الهی را شاکرند. امروز من چگونه می‌توانم با حجم شدید بیماری این اتصال و عینیت یافتگی آرزوها را فراموش کنم. من در درام دینی هم هرآنچه نوشتم محصول همین تفکر بوده است. اتصال به شهود مایه‌ فخرست و نه جمود. ساز و کار ادبیات شهودی باند و پهنه‌ای دارد که نور و تابش آن به قلم من تابیده است. دل شکستگی در بارگاه قدسی امام غریب مفهوم دارد و برگشت پذیر نیست. از حقیقت نوشتن، انسانی‌ترین و ناب‌ترین کار و اثر هنرمند است. کوشش من در رمان ارائه و کشف حقیقتی است به نام ادبیات شهودی!

* سوال دیگرم درباره تکنیک نگارشی شماست که از قضا بسیار تصویری است و ارتباطی با فعالیت های تئاتری شما ندارد. بفرمایید که این اتفاق تنها بر پایه تخصص شما شکل گرفته تا ناشی از فضایی است که در آن خلق اثر داشته اید و باید اینگونه می‌بوده است.

ببینید، سعید تشکری فیلم‌نامه نویس و نمایشنامه‌نویس است. کارگردان است. به مدد چهل سال حضور در تئاتر حرفه‌ای و سپس نوشتن نمایش رادیویی و فیلم‌نامه و سریال برای صدا و سیما و رمان‌نویسی به شکل جدی درسی بزرگ را آموخته‌ام که حاصل یک شب چهل ساله از عمر است. من از گروه نویسندگانی نیستم که برای کتابخانه‌ اتاقم بنویسم و یا اصولا از آن گروهی که گونه‌ای می‌نویسند که یا میانمایه‌گی در اثر به شدت دیده می‌شود و یا آوانگاردیسم شاعرانه‌ی فلسفی اثرشان را چنان احاطه می‌کند نه اینکه کسی آن را نمی‌فهمد، اصلا برای نفهمیده شدنِ اثر نگارش شده است.

اصولا اثر برای این نوشته می‌شود که خوب خوانده شود، خوب دیده شود و خواننده را به یک لذت شگرف برساند و با خود بگوید اثری که دارم از سعید تشکری می‌خوانم طوری نوشته شده که هم می‌بینمش و هم می‌خوانمش و سنتزی در ذهن او نیز شکل می‌گیرد. من برای مخاطب با خواندن آثارم لذت ترکیب ادبیات و سینما و معماری را به مکاشفه گذاشته‌ام. پس پشتوانه‌ من ارائه‌ واژگان تصویری و نوعی آزادسازی غیر اسطوره‌ای با ترکیب پلان سکانس و دیالوگ به سه صورتِ شناور شدن عکس، دیالوگ، تصویر با واژگان مکتوب است و این به مدد استفاده‌ منطقی و خلاق و ترکیب سه هنر [ادبیات]، [تئاتر و سینما] و [معماری] در یک رمان است.

سعید تشکری در این حوزه‌ها سال