ر بحدی ست که انسان تعجب می‌کند چطور نشری حاضر به انتشار این مجموعه داستان شده چه برسد به اینکه از غربال داوران جلال رد شده و جزو پ

ر بحدی ست که انسان تعجب می کند چطور نشری حاضر به انتشار این مجموعه داستان شده چه برسد به اینکه از غربال داوران جلال رد شده و جزو پنج کاندیدای نهایی قرار گیرد.
پل ها
ابوالفتحی
حضور این مجوعه نیز در لیست کاندیداهای دریافت گران ترین جایزه ادبی کشور در نوع خود پدیده ای محسوب می شود. کتابی که بهتر بود در جایزه صادق هدایت و یا گلشیری ,از آن تقدیر و تمجید می شد و نسبتش با جلال به هیچ وجه برای بنده روشن نیست.
پل ها را در بهترین حالت می توان مجموعه ای از هذیانهای اذهان متوهم دانست که می کوشد با درهم کردن مرز توهم،خیال و واقعیت ، عقده ها را ریشه یابی کرده و تصویری روانکاوانه به خواننده دهد.
رنگ و بوی مکتب سورئالیسم در اکثر داستانهای این کتاب به چشم می خورد و صادق هدایت، آثار و شخصیت هایش گاه بطور ضمنی و گاه صراحتا مورد استفاده نویسنده قرار می گیرد.
( ضمنی: داستان خرابه های ری«زن اثیری لبِ همین چشمه به قوزی نیلوفر تعارف کرده بود.» «آن وقت دختر می‌توانست آن طرف نهر بایستد و نیلوفرتعارف کند. اثیری به نظر می‌رسید یا لکاته؟ دلش می‌خواست این را از جوان بپرسد»
صریح: داستان داوود و میم هایش«هروقت روی پل می نشست به سگی که داوود هدایت بغل کرده بود فکرمی کرد،آن سگ مرده.کنار آن جوی.انتهای آن داستان در کتاب «زنده به گور»...«زنده به گور»./ داستان خرابه های ری«یادش آمد وقتی «بوف کور» را می‌خوانده قوزی با قیافه‌ی دوغ فروش در ذهنش جان می‌گرفته.» )
در اکثر داستانهای این کتاب شخصیت ها یا بیمار روانی اند و یا براثر حادثه یا حوادثی در گذشته جراحاتی در روح خود دارند که بهیچ وجه التیام نمی یابد.
خطاط داستان «گرفته گی» با شخصیت میرعماد خوشنویس همزادپنداری کرده و در اثر کم اقبالی جامعه به هنر دچار توهماتی شدید می شود. ذهن او دائما بین داستان میرعماد و خاطرات تلخ و شیرین زندگی خودش در رفت و آمد است و همین امر اورا به مرز جنون نزدیک می کند.
داوود در داستان« داوود و میم هایش» از عقده های گوناگون دوران های مختلف زندگی ش رنج می برد.او که به دلیل نقص جسمانی نتوانسته به وصال معشوقه ی نوجوانی ش برسد دائما با درخواست درونی ش مبنی برخودکشی مبارزه کرده و یا به خاطر ترس اقدام به اینکار نمی کند. داوود اکنون که پیرمردی ناتوان گشته در خانه می نشیند و با غرق شدن در خاطرات و تصاویر ذهنی و توهمی ش زندگی را سر می کند. این تصاویر گاهی از واقعیت هم جدی تر شده و تمام کارکرد مابازای واقعی خود را بروز می دهند.
در داستان «شیربان» نیز پسر و پدر هردو در مرزی بین واقعیت و توهم سیر می کنند. در این داستان عناصر اسطوره ای همدان به میدان آمده و بعنوان جبهه ی مقابل واقعگرایی نقش ایفا می کنند.
شخصیت داستان «پل ها لب های آویزان اند» نیز یک نقاش متوهم است.او پس از دیدار بایک دختر زیبا که برای امانت گرفتن کتاب به کتابخانه محل کارش آمده، عاشق ش شده و می کوشد تصویرش را باکمک از خیالش نقاشی کند. دختر در عالم خیال به او سر می زند و با او گفتگو می کند. پریشانی او تا حدی ادامه می یابد که همکار سختگیرش ازاو می خواهد مرخصی گرفته و استراحت کند.
در داستان «خرابه های ری» توهمات یک دختر به صورت پسری ذهن خوان ظاهر شده و بااو به مکالمه می نشیند.این مکالمه که حالتی روانکاوانه دارد از درد و رنج های گذشته ی دختر پرده برداشته و به دردناک ترین نقطه ی آن یعنی آسیب دیدن برادرش می رسد.
در داستان «مرگ و زندگی ولادیمیر ایلیچ» دختر با درون خودش در حال مبارزه و کشمکش است.او می پندارد که اگر مریض نبود مورد اقبال بیشتری از سمت نامزد رفیق ش قرار می گرفت و از اول برنده ی این مثلث عشقی می شد.این خیال و عوارضش وقتی بیشتر می شود که پسر قبل از جلای وطن فقط با او دیدار کرده و اورا مطلع می کند.
داستان« کدام مان تنهاتریم» تنها داستان این مجموعه است که بهره ی کمتری از خیال پردازی و توهم گرایی دارد. دراین داستان گلشیری بعنوان قله ادبیات ایران از سوی شخصیت های داستان معرفی شده و خودکشی ماندگار شدن معرفی می گردد. همچنین داستان براساس مثلثی عشقی و تلاش برای برنده شدن این ماراتون شکل گرفته و پیش می رود.
این مجموعه که می کوشد دنیا را سورئالیستی نگاه کرده و برای مخاطبش تصویر کند، علاوه بر ایرادهای محتوایی فوق الذکر مشکلات ساختاری فراوان نیز دارد. شخصیت های ابوالفتحی اکثرا در حد تیپ باقی می مانند و جز شخصیت خطاط هیچکدام شان پرداخت کافی نمی شوند. هذیان نگاریهای نویسنده در حد نگارش خودکار و بدیهه نگاری باقی مانده و پرداخت داستانی مناسب برایشان صورت نمی گیرد. توصیف های نویسنده آنقدر ضعیف و ناچیزست که خواننده عملا امکان همراهی ذهنی با داستانها را پیدا نمی کند. دیالوگ ها در حد گفتگو باقی مانده و کمکی به پیشبرد داستان نمی کند. همچنین آمیختن مرز خیال،توهم و واقعیت در این داستانها بقدری ناشیانه اتفاق می افتد که نه تنها کمکی به درک عم