هر دو عمل به نظر می‌رسد برانکار مرگ مادر دلالت دارد؛ واردمن می‌خواهد مطمئن شود که او می‌تواند نفس بکشد و کش فکر می‌کند یک نابوت کث

هر دو عمل به نظر می رسد برانکار مرگ مادر دلالت دارد؛واردمن می خواهد مطمئن شود که او می تواند نفس بکشد و کش فکر می کند یک نابوت کثیف او را آشفته خواهد کرد
با ناتوانی در بیان احساس شان و انتقال اعمالشان به زبان ،آن ها نمی توانند درک کنند که مادرشان اکنون کلماتشان برای به زبان اوردن انچه رامی خواهند انجام دهند بر زبان اورند هنوز درک نمی کنند که مادر حالا یک استعاره است تا یک واقعیت.
بنابرین فقط توسط ادی نیست که فاکنر بر فاصله ی زبان ها و بدن ها ،بین زنان و سیستم پدرسالاری تأکید می کند.فرزندانش نیاز به یک سیستم تمایز دهنده دارند که هم سمبولیک و هم واقعی باشد.آن ها بر ابژه های سمبولیک تکیه می کنند که واقعیت فیزیکی دارند نسبت به کلمات. کاش تابوت را به بهترین وجه می سازد چون سمبول مادر است در حالی که اسب جوئل به عنوان یک جانشین واقعی مادر عمل می کند.جتا واردمن کوچک هم جمله ی معروفش مادر من یک ماهیست، یک استعاره را انتخاب می کند،ماهییی که خودش آن را کشته است.جانشین شدن ابژه به جای زبان:بنجی
هر یک از این استعاره ها جدا شدن پسران را از مادر و بریدن بند ناف را نشان می دهند.ولی هیچ کدام از این جداشدن ها اثر نمی کند چون به جای ترجمان به زبان در بعد فیزیکی می مانند.در واقع ابژه ها خودشان هستند که جانشین مادر شده اند در حالی که بدن مادر دست نخورده باقی می ماند .اسب جوئل باید قربانی شوددر همان حال کار کش در ساختن تابوت با سوراخ شدن ان توسط واندرمن و غرق شدن در رود از بین می رود.حتا ماهی واندر من بل به نه-ماهی می شود که پخته شده و خورده می شود.
آن ها باید این سمبول های مادری را از دست بدهند و خودشان به لحاظ فیزیکی به مادر بپیوندند قبل از این که او را دفن کنند..کش با پای شکسته چند روز بر تابوت دراز می کشد ،واندرمن از انکار به این طریق: از” مادر م در جعبه نیست “به “مادرم این طور بو نمی دهد.,به قبول این که او “می تواند صدایش را از پس چوب بشنود” . “بویش را حس کند” روی می آورد،
عدم نیروی سمبولیک جانشین کننده ی آن ها برای واقعیت بخشیدن به پروسه ی استعاری –حتا استفاده از ابژه های واقعی –مادر را جایگزین نخواهد کرد.این کار فقط با یک دفن واقعی صورت می گیرد و این دفن به وقوع نمی پیوندد تا زمانی که آن ها جایگزین های سمبولیک خودرا قربانی کنند و آخرین قانون مادر را اجرا کنند:او باید در جفرسون دفن شود.
اما دختر تجربه ی متفاوتی دارد. او نه تنها زمان کافی برای دادن اجازه ی مردن به مادر را ندارد ،بلکه خودش را بر زانوی ادی رها می کند،به او چنگ می اندازد،با قدرت خشم جوانی او را تکان می دهدو بر استخوان های پوسیده اش می نشیند.او بطور واقعی و با احساس جسمانی وی را دفن می کند.مادر و دختر در این ایماژ ذوب می شوند در یک نوع تیرگی گروتسک مرگ حامله.دفن کردن مادر برای او حتا قبل از سفر حماسی صورت گرفته او نیازی به جایگزین کردن تمثیلی مادر ندارد
چون با حاملگی به طور فیزیکی مادر را با بدن خودش تکثیرکرده ست،در هر دو عمل دفن و افزودن مادر با بدن خودش او از زبان اجتناب کرده است.و با نوحه سرایی نشان داده که در فاز سمبولیک نیست و در فاز سمیوتیک غیر زبانی است.
در واقع دیویی دل بدون نیاز به کلام از اطلاع دارل از حاملگیش می گوید.”او گفت که اومی داند بدون کلمات ….و من می دانم او می داند چون اگراو با کلمات گفته بود من باور نمی کردم که در آن جا بوده و ما را دیده است.
این کلمات از پیش برتجربه ی فاکنر در در ابشالوم ابشالوم حاکی ست که در آن فاکنر جسارت و فلسفه بافیی در ظهور ارتباط غیر کلامی دارد که در ان شخصیت ها حقیقت را در کلمات در نمی یابند.
بهترین حداکثر آنچه می تواند حقیقت باشد در شهودی غیرقابل تحقیق به دست می آید.اما در گوربگور این این گفت وگوی بی سخن اثبات می شودما از دوودی دل می دانیم که او آبستن است و دارل این را می داند پس چرا بعد از ان فاکنر از این بیزبانی استفاده می کند اگر او مانند ابشالوم همیشه در چالش احتمال فهمیدن است؟
پاسخ در متنی که داریم مشخص است.آبستنی مانند مادری نمی تواند با کلمات ابداع شود.فقط از طریق تجربه است که استوار می شود تجربه ای با بدن.اگر فاکنر هنوز برای حمله ی جانانه به ساحت سمبولیک آماده نیست ،او درک می کند که ممکنت وضعیتهایی مانند حاملگی باشد که دران چنین مباحثی مستقلن محقق می شود.زبان بدن و بحث سمبولیک برای غلبه در این کتاب با هم رقابت می کنند .اریک سان کویست می نویسد:این بطور وسواسی به رهایی از جسم مربوط است.(مشابه عملکرد کونتین و خودکشی؟)و در ان اعمال بیانی باید تفسیر شود به صورت:جدا شدن کامل یا غیرکامل از خودهای بدنی که که به نظر می رسد فاش می کنند آن ها را.
با جدا کردن سخن از جسم فاکنر به تحریفات متعدد ارتباطات بین آن ها رخصت می دهد.
این زنان هستند که به نظر می رسد از انتخابات نهفته دراین تقسیمات بیشتر آگاهند.