با تشکر از آقای رضوانی از داستانک خوبشون

با تشکر از آقای رضوانی از داستانک خوبشون. من از آستانه داستان واقعن لذت بردم آستانه طوفانی شروع شده بود و عالی بود طوریکه مخاطب رو میخکوب می کرد و حریص برای خوندن ادامه داستان. عنوان داستان هم خیلی خوب بود و با محتوای داستان همخوانی داشت. داستان در مورد یک جامعه است که می توان نمادی از هر جامعه امروزی باشد. و سردمداران آن می تواند نمادی از سردمداران امروزی جوامع انسانی باشد. جالب این بود که این جامعه می خواستند که از معمولی بودن در بیایند ولی به دلیل اینکه کاملن معمولی بودن نتوانستند مقبره ای از مشاهیر هم برای خود بسازند و در آخر یک افلیج گدا مجسمه سر در ورودی مقبره می شود. حالا وقتی مجسمه سر در که بسیار مهم است یک افلیج گدا باشد وای به حال کسانی که آنجا دفن می شدند. من در این داستانک به طرز نامحسوسی حاوی طنز سیاه دیدم.گدای افلیج هم نمادی از انسانهای زیر دست این سردرمداران است که خود را به دست آنها می سپارند تا به هر شکل که دوست داشتند با آنها رفتار کنند. و من فکر می کنم تمام این قربانیها از طبقه محروم جامعه در نظر گرفته شده است.در صورتی که این داستان بار طنز به همراه داشت مخاطب را به فکر فرو می برد. من داستان رو دوست داشتم.
متشکرم و موفق باشید.