📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
تمایز پوپولیست با غیرپوپولیست در نگاه انتقادیاش به توده است؟. انصاری: خب نه کاملا همین مورد
تمایز پوپولیست با غیرپوپولیست در نگاه انتقادیاش به توده است؟
انصاری: خب نه کاملا همین مورد. ولی یکی از راههای شناخت پوپولیست از غیرپوپولیست همین است. اولی در رمانها و داستانهایی که منتشر میکند مغلوب توده است و دومی نگاه شکاکی به توده دارد. دومی توده را وسیله قرار نمیدهد که بعدها ادعا کند نویسندهای مردمی است ولی اولی توده را وسیله قرار میدهد تا بگوید نویسندهای مردمی است. اما چهطور میتوان قبول کرد نویسندهای مردمی باشد ولی ضعفهای توده را نبیند و انتقادی به آن نداشته باشد. وجه تمایز پوپولیست با غیرپوپولیست یکی هم میتواند این باشد که نویسندهی پوپولیست فکر میکند توده آدمهای سادهلوح و عقبافتادهای هستند. شما را راجاع میدهم به نمایشنامهی عاقبتِ قلمفرسایی ساعدی که آنجا نشان میدهد چهطور یک دریوزه یا آدم فقیری که به نان شب محتاج است از نویسندهای که داستانهای پاورقی مینویسد باهوشتر است. یعنی آن آدم دریوزه بهتر از نویسندهای که فکر میکند توده را میشناسد شبههنرمند را میشناسد، تا حدی که نویسندهی آن نمایشنامه مقابل دریوزهی این نمایش کاملا خلع سلاح است و حرفی برای گفتن ندارد چرا که توده را نمیشناسد و فکر میکند توده سادهلوح و ابله است، درحالیکه کاملا برعکس است و در قرن بیستم گسترش توده همین را به ما میگوید. تا حدی که میتوان گفت قرن بیستم قرن انفجار توده است.
* آقای گلشیری، شما هم فکر میکنید یکی از وجه تمایزهای پوپولیست و غیرپوپولیست را میشود بر این مسئله نهاد؟
گلشیری:
عاری بودن از وجوه انتقادی تنها یکی از مولفههای هنر و ادبیات پوپولیستی است که یوسف هم به درستی به آن اشاره کرد. «معصوم» های هوشنگ گلشیری به خصوص «اول» و «دوم» و همینطور برخی از داستانهای بهرام صادقی در «سنگر و قمقمههای خالی» از جمله «قریب الوقوع» و «غیرمنتظره» که فعلاً به یاد میآورم، نمونههای مهم ادبیات دههی چهل و پنجاه است که اتفاقاً از آن جنبههای متظاهرنمای داستانهای رئالیسم سوسیالیستی فاصله میگیرد. این نوع آثار به طور صریحالحنی با نگاهی طنازانه یا رعبآور آن چیزی را که توده در چمبرهاش گرفتار بوده و هست را عیان میکند.
بگذارید رک بگویم؛ من میگویم جریان به ظاهر روشنفکری