می‌دانیم در زمان گلشیری و براهنی چندان رسانه‌ای نبود دو مجله بود که هر کدام هم به یکی گرایش داشت

مي‌دانيم در زمان گلشیری و براهنی چندان رسانه‌ای نبود دو مجله بود که هر کدام هم به یکی گرایش داشت. اما در آن هنگامي که بلاگ‌های ادبی آمدند یا مجله‌های اینترنتی آمدند، همه استقبال کردند. سوالم این است آیا این میزان توهم، خوشیفتگی هورا کشی که در این رسانه‌ها هست هتاکی که وجود دارد، این وضع را به کجا می‌برد. آقای حسینی اول بحث گفتید، کتاب منتشر می‌شود انبوهی کامنت و ایمیل درباره‌ی کتاب هست، البته کوتاه مدت هم در فروشش تاثیر می‌گذارد، اين اتفاق‌ها الان مسائل را غير قابل پیش‌بینی کرده است و به هر حال شما آن سنت کم خبری درک کردید، از نزديك با دشواري چاپ کردن یک مقاله آشنايي داريد واقعن مشقت‌بار بود. من خودم هنگامی کار را شروع کردم روزنامه‌هایی مانند خرداد و جامعه بود تعداد روزنامه‌ها زیاد بود با اين حال با مشقت مقاله‌هايم را چاپ می‌کردم الان خیلی راحت شده است و هر فردي در مقام منتقد ادبی متن پابلیش می‌کند

مهسا محبعلی؛ این فضایی که شکل گرفته است به معنایی جبر تاریخی است، از تعدد بی شمار رسانه‌ها گریزی نیست. اگر بخواهیم برویم سراغ این مساله که اتفاق خوبی نیست راه به جايي نمي‌بريم اصلا دست ما نیست. به هر حال این اتفاق دارد رخ می‌دهد رسانه و فضای رسانه و وبلاگ هست آسیب‌هایش هم هست.
آخر همه‌اش آسیب است
مهسا محبعلی؛ نه همه‌اش آسیب نیست شاید باید دوره‌ی بحرانش را طی کند.
ما در این مملکت از مشروطیت به این طرف داریم دوره‌ی بحران طی می‌کنیم.
مهسا محبعلی؛ آره داریم دوره‌ی بحران سپری می‌کنیم اما باید چه کار کنیم ؟ می‌توانیم بگویم وبلاگ چیزی بدی است می‌توانیم چنین چیزی بگوییم ؟
نه اما دست‌کم مرزی بگذاریم.

چی ‌کار کنیم آدمی که فحش می‌دهدرا فیلتر کنیم خوب است ؟
نه فیلتر که نه
مهسا محبعلی؛ خب این فضا وجو دارد ما از دو طرف پشت بام افتادیم از یک طرف با قربان صدقه رفتن را داریم، از طرفی هم می‌بینم جمعی هستند که یک‌سره هتاکی می کنند. خب اين را چه كار مي‌شود كرد تقريبا هيچ‌كاري نمي‌شود كرد
محمد حسینی؛ مهسا می‌خواهد بگوید وضعیت این‌طوری هست اما اهمیتی ندارد درست است ؟
مهسا محبعلی؛ من می‌گویم اجتناب‌ناپذیر است ما حالا بگوییم بد است خب بله بد است می خواهیم با این بحث به کجا برسیم ؟ ما بر روی این قضیه چه کنترلی داریم و مهمتر اين كه آیا اصلا به کنترل اعتقاد داریم ؟ خُب این‌جور که ما هم سانسورچی می‌شویم.
محمد حسینی؛ کنترل کردن ندارد، اما ضرورت دارد بدانیم چه اتفاقی دارد رخ می‌دهد. به نظرم اهمیتی ندارد اما تحلیلی در این‌باره دارم؛ بعد از دوم خرداد یک انفجار رسانه‌ای در فضاي جامعه‌ي ما شكل گرفت. اين روزنامه‌ها به هر حال به نیرو نياز داشتند در اين فرايند بخش عمده‌ای از شاعران جذب صفحه‌ی ادبی روزنامه‌های آن سال‌ها شدند. در آن‌ سال‌ها داستان‌نویس به آن صورت نبود. بخش عمده‌ای از افرادي كه در صفحه‌هاي ابي – فرهنگي که جذب مطبوعات شدند از ميان شاعران بوند. اتفاق بد از این قرار بود در روزنامه‌های دوم خردادی دبیران صفحه‌ی ادبیات از هم دیگر ستایش می‌کردند. درباره‌ی شعر هم حرف زدند این رفتار سبب شد اعتماد مخاطب از رسانه‌های دوم خردادی که دوست‌شان هم داشتند در این زمینه از دست برود و ديگر به حرف روزنامه‌ها دير اين باره وقعي نگذارند. این شرایط دست به دست هم داد و رفته رفته اعتماد مخاطب از جراید درباره‌ی شعر از بین رفت و به گمانم بخش عمده‌ای از دلائل از چشم افتادن شعر به همین مساله بر می گردد. همين عدم دقت دبيران صفحه‌ها‌ي ادبي روزنامه‌ها در آن سال‌ها كه شاعران هم جزء‌شان بودند و غير حرفه‌اي رفتار كردند. بعد داستان‌نویس‌ها هم رفته رفته به اين حوزه وارد شدند. متاسفانه این اتفاق هم در فضای داستانی رخ مي‌دهد با ادامه‌ي اين مشي اتفاقی که از سر رخ خواهد داد همانی است که برای شعر رخ داد اما اين‌بار برای ادبیات داستانی می‌افتد. یعنی در این فضا و مشی من مخاطب اعتمادم را از هر قسم اظهارنظر درباره‌ی کتاب‌ها از دست می‌دهم. علت دیگری اما در بي اعتبار شدن آثار داستاني به تدريج از اين قرار است بعد شكل‌گيري جوایز ادبی در اوائل دهه‌ي هفتاد ناشرها، رفته رفته داستان‌نویس ها و نویسندگان را به دفتر‌شان راه مي‌دادنند. من سابقه شانزده سال کار کردن با ناشران را دارم پيش از آن اصلا اعتباری براي نویسنده‌ها قائل نبودند. دو سه تا ناشر بودند که آن‌ها را همین گلشیری و براهنی هدایت می‌کردند گاهی هم داستان چاپ می‌کرند. بعد از آمدن جوایز ادبی ناشران دیدند که بله این جریان هم می‌تواند پول‌ساز باشد به هر حال نشر یک بیزنس است. مي‌دیدند می‌خواهند آگهی به یک روزنامه بدهند می‌شود یک میلیون تومان و اصلا نمی‌صرفد اما کافی است که اثری داستانی در جایزه‌ی ادبی برنده شود ناگهان بیست روزنامه همزمان از این کتاب می‌نویسند.احساس شد این بیزنس موثر است. در ادامه رقابتی شکل گرفت در چاپ کردن کت