جنسیتی کردن ورزشگاه‌ها به طور عام و جنسیتی کردن استادیوم‌های فوتبال به طور خاص از ذهنی برمی آید که دوره فرهنگ پذیریش را با پدیده‌ه

جنسیتی کردن ورزشگاه ها به طور عام و جنسیتی کردن استادیوم های فوتبال به طور خاص از ذهنی برمی آید که دوره فرهنگ پذیریش را با پدیده های به شدت جنسیتی شده گذرانده است. اینها کسانی هستند که در دوره فرهنگ پذیری خود (عمدتاً دوره کودکی و نوجوانی) با پدیده های به شدت جنسیتی شده گذرانده اند و نوجوانان و جوانان امروزی که نه به علت کتاب های درسی و مدرسه (به عنوان یکی از عوامل فرهنگ پذیری) بلکه به علت جهانی شدن فرهنگ و دسترسی آزادانه تر به اطلاعات و آشنایی با سبک زندگی دیگر اجتماعات انسانی، دوره فرهنگ پذیری خود را کمتر با پدیده های جنسیتی شده طی کرده اند نمی توانند آنان را درک کنند. دختران نوجوان و جوان امروزی نمی توانند بفهمند که چرا نمی توانند به استادیوم فوتبال بروند چون در جهانی که آنان رشد کرده اند و در جوامع مختلف اعم از اینکه دین اکثریت اسلام، مسیحی، یهودی یا بودایی باشد رفتن دختران به استادیوم فوتبال امری عادی است.
اما برای نسل گذشته یعنی نسلی که عامل اصلی اجتماعی شدن آنها (آشنایی شان با ارزش ها و هنجارهای فرهنگی) خانواده و مدرسه بوده است ظاهراً طبیعی تر این است که دختران به استادیوم های فوتبال نروند. در این رابطه مناسب است اشاره کوتاهی به مجموعه ای از پژوهش هایی کنم که در باره محتوای کتاب -های درسی مدارس از دهه 40 تا دهه 90 توسط گروه های مختلف پژوهشی به عمل آمده است. این گروه -های پژوهشی تلاش کرده اند تا نشان دهند که کتاب های درسی، بویژه کتاب های دوره دبستان (که مهم ترین سنین فرهنگ پذیری و انتقال ارزش ها و هنجارهای فرهنگی به نسل جدید است) و بخصوص کتاب های فارسی (که مهم ترین کتاب به لحاظ انتقال فرهنگ تلقی می شود) چگونه پدیده های مختلف را جنسیتی کرده و در طول زمان آن را بازتولید می کنند.
نتایج این پژوهش ها که بر روی متن و تصاویر کتاب ها به انجام رسیده اند نشان می دهند که مولفان کتاب ها که یا خود سیاست گزار فرهنگی اند و یا اینکه پیرو سیاست گزاران هستند چگونه زنان را بیشتر در درون خانه و مشغول کارهای خانه داری، پخت و پز و نظافت نشان می دهند و مردان را بیشتر در بیرون از خانه به تصویر در می آورند. این همان جنسیتی کردن مکان و بازتولید آن است. در یکی از مطالعات که بر تحلیل تصاویر نقش های اجتماعی زنان و مردان تمرکز داشته است تمامی تصویرهای مربوط به مشاغل مربوط به خارج از منزل بوده و شامل مواردی نظیر پزشک، ماهیگیر، کشاورز، مهندس و پلیس می شود و تصاویر مربوط به نقش های اجتماعی زنان شامل خانه داری و خیاطی در درون خانه و مشاغل خارج از منزل برای زنان تنها شامل دو شغل معلمی و کشاورزی بوده است. بازتولید مکان های جنسیتی شده در کتاب های درسی قبل از انقلاب و دهه های 60 تا 80 شمسی شدیدتر و در دهه 90 اندکی کاهش یافته است.

بر این اساس و از یک طرف، ظاهراً نباید از سیاست گزار فرهنگی که به احتمال زیاد در قبل از انقلاب اسلامی دوره فرهنگ پذیری خود را گذرانده است انتظار داشت که استادیوم فوتبال را مکانی غیرجنسیتی تلقی کند. ممکن است گفته شود که که در قبل از انقلاب درب استادیوم های فوتبال به روی زنان باز بوده است. به نظرم این موضوع چندان تعیین کننده نیست. به عبارت دیگر، در دهه های 1330 تا 1350 محتوای آموزش های مدرسه در آن زمان نقش بسیار مهم تری در فرهنگ پذیری دارند تا اینکه زنان به شیوه ای دستوری می توانسته اند وارد استادیوم های فوتبال شوند.

از طرف دیگر، از نوجوان و جوان امروزی نیز نباید انتظار داشت که استادیوم فوتبال را مکانی جنسیتی و به طور خاص مردانه بداند. هر چند ایشان نیز کتاب های درسی نظیر سیاست گزاران امروزی را خوانده اند اما عامل اصلی فرهنگ پذیری آنان رسانه های جهانی بوده است. آنچه در ذهن جوانان امروزی رسوب کرده است عادی قلمداد کردن حضور زنان در استادیوم های فوتبال است.