«فاجعه و جامعه مدنی». (🖋 سعید کشاورزی)

«فاجعه و جامعه مدنی»
(🖋 سعید کشاورزی)

✅ بلایای طبیعی و انسانی و از دست رفتنِ جان عده‌ی زیادی از انسان‌ها همواره دردناک است. مطمئناً دل‌آزار است که عده‌ای از انسان‌ها صبح فردا را نبینند. عجیب نیست که ناراحت و غمگین شویم و مطمئناً همدردی با انسان‌های بلادیده نه‌تنها انسانی و اخلاقی بوده بلکه فواید فردی و جمعی بسیاری را در پی دارد. در این لحظات که تنها چند روز از زلزله کرمانشاه می‌گذرد، مهم‌ترین اقدامِ فردی، تلاش برای تسکین آلام مصیبت دیدگان و بهبود وضعیت فعلی آنان است.

✅ بااین‌حال، آیا واقعاً نمی‌دانستیم که پس از رودبار و بم باز هم شاهد زلزله خواهیم بود؟ این سؤال را می‌توان به‌صورت مشابه برای تمام فجایای دیگر نیز مطرح کرد. ما از پتانسیل روانی و سرمایه اجتماعی که پس از فجایای طبیعی و انسانی فراهم می‌شود، به‌واقع چه بهره‌ای گرفته‌ایم؟ در ادامه تلاش می‌کنم مختصراً نحوه مواجهه با فاجعه را در کشور دیگری شرح دهم:

✅ در تاریخ آمریکا، رویدادی است که از آن با عنوان «شب ترور» یاد می‌شود. داستان ازاین‌قرار بود که در روز حادثه، تعدادی از افرادِ حامیِ جنبش زنان، تجمعی را سازمان دهی می‌کنند. پلیس و نیروهای نظامی برای تنبیه و تهدید، عده ای از آن‌ها را دستگیر کرده و به زندان منتقل می‌کند. در آن شب، دستگیرشدگان، به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. رسانه‌ای شدن این اتفاق، انزجار و خشم گسترده مردمِ آمریکا را به دنبال داشت. اما این پایان ماجرا نبود. ناراحتی عمیق برآمده از شب ترور پتانسیلی ایجاد کرد که سازمان‌های حامی جنبش زنان از آن به‌منظور تصویب نهایی متمم قانون اساسی حقوق زنان بهره گرفتند. به‌عبارت‌دیگر، پتانسیل ایجادشده نهایتاً منجر به پدید آمدن شکل نهادی مقابله با فاجعه شد.

✅ مثال‌های بی شمار دیگری نیز می‌توان به موردِ بالا اضافه کرد. اما به‌واقع چرا در کشورمان چنین چیزی رایج نیست؟ چرا زلزله بم منجر به تصویب و استقرار نظام نهادی به‌منظور مقابله با حوادث مشابه نشد؟ چرا فاجعه سربازان منجر به اقدامات نهادی نشد؟ چرا پلاسکو منجر به تصویب و برنامه‌ریزی نهادی نشد (البته تهیه گزارش ملی پلاسکو درخور تقدیر است)؟ چرا وضعیت کارگران کارخانه «چسب هُل»، منجر به تغییرات اساسی در شکل قوانین کارگری نشد؟ سؤالات را می‌توان به‌ تمامی فجایای رخ داده که متأسفانه کم هم نیستند، تعمیم داد.

✅ نگارنده عمیقاً باور دارد که پاسخ به این سؤالات را می‌بایست در ساختارهای جامعه مدنی دنبال کرد. جامعه مدنی قوام‌یافته، پتانسیل‌های پس از فاجعه را به اقدامات نهادی مبدّل می‌سازد. خشم و ناراحتی مردمی، پشتوانه‌ی منطقی را برای تشکل‌های صنفی و غیر صنفی فراهم می‌آورد که از آن برای چانه‌زنی و وضع قوانین کمک گیرند. سرمایه اجتماعیِ برآمده از غم و همدردی ملّی می‌تواند در تشکل‌ها و نهادهای مردم‌نهاد به تصمیمات منطقی تبدیل‌شده و نهایتاً منجر به یک مطالبه ملّی ‌شود. در این صورت است که دیگر شاهد خشم های کوتاه‌مدت، فراموشی بلندمدت و تکرار فاجعه نخواهیم بود.

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio