جدیدترین نوشته‌ها

قهر نکن عزیزم!. همیشه که عشق. پشت پنجره هامان سوت نمی‌زند

گاهی هم باد. شکوفه‌های آلوچه را می‌لرزاند. دنیا همیشه قشنگ نیست. پاشو عزیزم!. برایت یک سبد، گل نرگس آورده‌ام. با قصه‌ی آدمها روی پل. آدم‌ها روی پل راه می‌روند. آدم‌ها روی پل می‌ترسند. آدمها.
  • گزارش تخلف

آیا اتاق من یک تابوت نبود؟ رختخوابم سردتر و تاریکتر از گور نبود؟

رختخوابی که همیشه افتاده بود و مرا دعوت به خوابیدن می‌کرد. چندین بار این فکر برایم آمده بود که در تابوت هستم. شبها به‌ نظرم، اتاقم کوچک می‌شد و مرا فشار می‌داد. آیا در گور همین احساس را نمی‌کنند؟ …. مرگ در بوف کور صادق هدایت- خوانش رضا پیربادیان …لینک کانال دکلمه‌های رضا پیربادیان. ...
  • گزارش تخلف

▫️راهبه‌ها به ما یاد دادن که دو راه برای زندگی وجود داره: راه طبیعت و راه عظمت

باید انتخاب کنی که به کدوم راه میری. عظمت در پی ارضا خود نیست. دستکم گرفته شدن، دوست داشته نشدن و فراموش شدن را میپذیرد. توهین‌ها و زخم زبان‌ها را میپذیرد. اما طبیعت تنها در پی ارضا خویشتن است. دیگران را نیز به کار میگیرد تا او را راضی کنند. میخواهد که ارباب دیگران باشد. که راه خود را برود. دنبال دلیل ناخوشی میگردد زمانی که تمام دنیا در اطارافش در درخششند و عشق از میان همه‌ی آنها لبخند میزند. ...
  • گزارش تخلف

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌.. پیاده آمده‌ بودم‌، پیاده خواهم رفت‌

طلسم غربتم امشب شکسته خواهدشد. و سفره‌ای که تهی ‌بود، بسته خواهدشد. و در حوالی شبهای عید، همسایه‌!. صدای گریه نخواهی شنید، همسایه‌!. همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهد رفت‌. و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهد رفت‌.. .. منم تمام افق را به رنج گردیده‌،. منم که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده‌. ...
  • گزارش تخلف

▫️سامانتا: مثل اینه که دارم کتاب میخونم. و این یه کتابیه که خیلی دوست دارم

ولی الان دارم یواش یواش میخونمش. و لغات دارن از هم دور میشن و فاصله‌ی بین لغات تقریبا بی نهایته. من هنوز حست میکنم و لغت‌های داستانمون رو …ولی در این فاصله‌ی بی انتهای بین لغاته که دارم خودم رو پیدا میکنم. دنیایی که مادی نیست. جایی ست که هر چی توش هست اصلا به ذهن منم نمیرسید که میشه باشه. من خیلی دوستت دارم. ولی این جاییه که الان هستم. و این کسی هست الان شدم. و نیاز دارم بذاری من برم. ...
  • گزارش تخلف