جدیدترین نوشته‌ها

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد …. که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد …

لب تو میوه‌ی ممنوع ولی لب هایم …. هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد …. با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر …. هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد …. هر کسی در دل من جای خودش را دارد …. جانشین تو در این سینه خداوند نشد …. خواستند از تو بگویند شبی شاعرها …عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!. به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد-فاضل نظری-دکلمه رضا پیربادیان … کانال دکلمه‌های رضا پیربادیان. ...
  • گزارش تخلف

چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی‌کنیم. توی خیابان با هم روبرو می‌شویم.. تو از روبرو می‌آیی

هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می‌داری فقط کمی جا افتاده‌تر شده‌ای …. قدم هایم آهسته‌تر می‌شود …. به یک قدمی ام می‌رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می‌کنی!. درد کهنه‌ای از اعماق قلبم تیر می‌کشد …. و رعشه‌ای می‌اندازد بر استخوان فقراتم. هنوز بوی عطر فرانسوی ات را کامل استنشاق نکرده‌ام که از کنارم رد شده‌ای …. تمام خطوط چهره‌ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می‌کنم …. می ایستم و برمی گردم و می‌بینم تو هم ایستاده‌ای!. می دانم به چه فکر می‌کنی!. ...
  • گزارش تخلف

شبی که بارون شدیدی می‌بارید،. «پرویز شاپور» از «احمد شاملو» پرسید: چرا اینقدر عجله داری؟!

شاملو گفت: می‌ترسم به آخرین اتوبوس نرسم. شاپور گفت: من می‌رسونمت. شاملو پرسید: مگه ماشین داری؟. شاپور گفت.: نه، اما چتر دارم! … «دوست واقعی کسی است که یاری رسان شما باشد حتی اگر دقیقا انچه شما می‌خواهید را نداشته باشد.» ...
  • گزارش تخلف

کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری.. سوارانی که در راهند میگویند می‌باری

تو را چون لحظه‌های آفتابی دوستت دارم. مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری. مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی. مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری. زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می‌لرزاند. و من در خواب دیدم در دلم خورشید می‌کاری. هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می‌رقصد. عطش دارم بگو: کی بر دلم یک ریز می‌باری. در دلم خورشید میکاری-اکبر توفیق ریحانی-دکلمه رضا پیربادیان … کانال دکلمه‌های رضا پیربادیان. ...
  • گزارش تخلف

گل من با که نشستی که مرا یادت رفت.. از نگاهم چه سبب فرصت دیدارت رفت

چه کسی بود در اندیشه‌ات ای مونس جان. که سحرگاه چنین خفته و بیدارت رفت. به کجا بود تو را زمزمه‌ای خوشتر از عشق. کاین چنین ساده تو را خاطر دلدارت رفت. از غمت سینه کجا چاک نموده ست کسی. تا که این دلشده از دیده بیمارت رفت. گرمی دست که دلگرمی شبهایت گشت. تب عشق چه کسی بر رخ تبدارت رفت. هوس روی که بوده ست که دلخواهت کرد. ...
  • گزارش تخلف