دیالوگ های ماندگار ۱۸:۳۰ ۱۳۹۴/۰۸/۲۶ ▫️اگه حافظهی آدما مثل یه قوطی کنسرو باشه، آرزو میکنم هیچوقت فاسد نشه … - اثر. -----------. 👉
دیالوگ های ماندگار ۱۴:۲۶ ۱۳۹۴/۰۸/۲۶ ▫️دنیا با قوانین نوشته شده روی کاغذ اداره نمیشه! دنیا رو آدمها اداره میکنند ….. ------ 👉
دیالوگ های ماندگار ۱۰:۳۰ ۱۳۹۴/۰۸/۲۶ ▫️مترسک: من مغز ندارم، تو سرم پر از پوشال.. ▪️دوروتی: اگه مغز نداری پس چه جوری حرف میزنی؟ ▫️مترسک: نمیدونم … ولی خیلی از آدمها هم هستن که بدون مغز یه عالمه حرف میزنن. 👉
دیالوگ های ماندگار ۰۸:۰۸ ۱۳۹۴/۰۸/۲۶ راوی: ساکنان شمال تهران همچنین ساعتها درکتابفروشیها، کتابها را تماشا میکنند. از 👉
دیالوگ های ماندگار ۱۸:۵۰ ۱۳۹۴/۰۸/۲۵ ▫️ بعضی وقتا حتی وقتی که میبازی بازم میتونی برنده باشی …. - جوری که وارد تشک مبارزه میشی مهم نیست مهم اینه که چجوری پا میشی …-
دیالوگ های ماندگار ۱۶:۳۰ ۱۳۹۴/۰۸/۲۵ چارلی کوئین: دنیا مانند یک باتلاق است که اگر از شانههای دیگران بالا نروی تو را در خود میکشد و نابود میکند دزدی تنها راه رسیدن به قدرت و ثروت نیست. مدت زیادی است که انسانها متوجهی این موضوع شدهاند که برای به دست اوردن قدرت فقط سرقت نیاز نیست بلکه پا گذاشتن بر روی غرور و شانهی دیگران نیز لازم است و این اوج بی رحمی در دنیاست. تو هنوز دوازده سالهای ولادیمیر اما طولی نخواهد کشید که حرفهای منو درک کنی چرا که تو روزی به بی رحمیهای دنیا عادت خواهی کرد و حتی ممکن است تو نیز هم رنگ آن جماعت شوی. دنیا میخواهد ما را همرنگ خودش کند اما چه رنگی که خود دنیا هم دو رنگ است …. ...
دیالوگ های ماندگار ۱۳:۴۶ ۱۳۹۴/۰۸/۲۵ ▫️دو جور «درد» داریم. دردهایی که باعث قویتر شدنت میشن؛ و دردهای بیفایده! دردهایی که فقط بابتشون زجر میکشی …من طاقت چیزهای بیفایده رو ندارم! ". (۲۰۱۳). ---.
دیالوگ های ماندگار ۱۱:۴۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۵ ▫️پیتر: همیشه یه کشتی میخواستم الان یه دوجین میخوام عجیبه مگه نه؟. ▪️سانسا: چی عجیبه؟ ▫️پیتر: مهم نیست که چی میخوایم، وقتی که به دستش بیاریم … اون وقت یه چیز دیگه میخوایم …!.
دیالوگ های ماندگار ۱۰:۳۲ ۱۳۹۴/۰۸/۲۵ ▫️می می: یه خبر خوب دارم …. یه خبر بد!. تو تا آخر عمر فلج شدی …! ▪️اسکار: میدونم!. حالا خبر خوب رو بگو!. ▫️می می: این خبر خوب بود! خبر بد اینه که قراره من تا آخرعمر ازت پرستاری کنم …. (۱۹۹۲). --.
دیالوگ های ماندگار ۱۹:۴۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ ▫️سعی میکنم هر روزم رو طوری زندگی کنم که انگار از روی قصد به این روز برگشتم، تا ازش لذت ببرم انگار که آخرین روز از زندگی فوق العاد ----.
دیالوگ های ماندگار ۱۸:۳۸ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ ▫️گوجون پیو: اگه یه کاری رو بکنی و پشیمون بشی بهتر از اینه که یه کاری رو نکنی و پشیمون بشی.. -----
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۵:۳۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ Reza, [۱۵٫۱۱٫۱۵ ۱۹:۰۳]. بارانی که روزها.. بالای شهر ایستاده بود عاقبت بارید. تو بعد سالها به خانهام میآمدی ….. تکلیف رنگ موهات. در چشم هام روشن نبود. تکلیف مهربانی، اندوه، خشم. و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم. تکلیف شمعهای روی میز. روشن نبود.. من و تو بارها. ...
دیالوگ های ماندگار ۱۳:۵۴ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ ▫️یه زمانی همه رو برای تمام بدبختیهای خودم و مردمم مقصر میدونستم. سفیدپوستها، جامعه هیچوقت جواب نگرفتم. چرا؟ چون سؤال غلطی میپرسیدم. باید سؤال درستو پرسید. ▪️چه سؤالی؟. ▫️تاحالا کاری کردی که زندگیت بهتر بشه؟. ----.
دیالوگ های ماندگار ۱۱:۵۲ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ بردمن به مایک: مردم عاشق خون و خون ریزین، عاشق بزن بزن، نه وراجیهای مزخرف فلسفی آدم افسرده و داغونی مثل تو …! ". ---.
دیالوگ های ماندگار ۱۱:۰۲ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ ▫️میدونی چه چیز بومرنگها رو خیلی دوست دارم؟. اونا ثابت میکنن که عواقب کارهات به سراغت میان.. ---
دیالوگ های ماندگار ۰۷:۰۷ ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ ▫️تدی دانیلز: از زمانی که تهمت دیوانگی بهت زدن مهم نیست که چیکار میکنی. -----
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۷:۱۷ ۱۳۹۴/۰۸/۲۳ قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟. از کجا وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، اما، اما. گرد بام و در من. بی ثمر میگردی.. انتظار خبری نیست مرا. نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری. برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس. برو آنجا که تو را منتظرند.. قاصدک. در دل من همه کورند و کرند. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۷:۱۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۳ «زندگی با ماجراهای فراوانش.. ظاهری دارد به سان بیشهای بغرنج و در هم باف ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛. چیست اما سادهتر از این، که در باطن. تارو پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟ …. ماجرای زندگی آیا. جز مشقتهای شوقی توامان با زجر. اختیارش هم عنان با جبر،. بسترش بر بعد فرار و مه آلود زمان لغزان. در فضای کشف پوچ ماجراها، چیست؟. ...