جدیدترین نوشته‌ها

تو به من خندیدی و نمی‌دانستی. من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید. سیب را دست تو دید. غضب آلود به من کرد نگاه. سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک. و تو رفتی و هنوز. سالهاست که در گوش من آرام آرام. خش خش گام تو تکرار کنان می‌دهد آزارم. و من اندیشه کنان غرق در این پندارم. که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت. ...
  • گزارش تخلف

برگزیده‌ی اشعار مارینا تسوه تایوا.. مترجم: فریده حسن زاده-مصطفوی. ناشر: نسیم دانش …

بوسه بر آن پیشانی، شوربختی را می‌زداید … می‌بوسم آن پیشانی‌ات را … بوسه بر آن چشمها، بی‌خوابی را می‌رماند … می‌بوسم چشمانت را … بوسه بر آن لبها، عمیق‌ترین عطش‌ها را فرو می‌نشاند … می‌بوسم لبانت را … بوسه بر آن پیشانی، خاطرات را از ذهن می‌زداید … می‌بوسم پیشانی‌ات را … …. دوستم میداشتی و دروغهای تو صداقت خاص خود را داشتند. در هر دروغ حقیقتی بود. عشق تو از همه‌ی مرزهای ممکن فرا‌تر رفت چندان که هیچکس دیگری نتوانست. می پنداشتم عشق تو دیرتر خواهد پایید از خود زمان. اکنون دستت را تکان میدهی به نشانه‌ی وداع و ناگهان عشق تو به پایان می‌پذیرد!. حقیقت در همین پنج حرف است …بوسه بر آن پیشانی-مارینا سوه تایوا-دکلمه رضا پیربادیان … کانال دکلمه‌های رضا پیربادیان. ...
  • گزارش تخلف

مادر انسان.. وسنا پارون-شاعر یوگسلاوی (کرووات).. ترجمه: فریده حسن‏ زاده‏

منبع: کتاب شعر زنان جهان – موسسه‌ی اننتشارات نگاه …. بهتر آنکه کرمی خاکی را زاده بودی تا مرا. بهتر آنکه خرسی را در غار، یا ماری را در لانه زاده بودی،. بهتر آنکه بوسه‌ات را به سنگی بخشیده بودی تا به گونهء من. بهتر آنکه پستان‌های حیوانی مرا شیر داده بود تا سینه زنی …آه مادر! اگر پرنده‌ای به دنیا می‌آوردی. هنوز سرشار بودی از شادی مادر بودن. آنگاه که در گرمای آغوشت پناه می‌گرفت …اگر درختی به دنیا می‌آوردی،. از آوای ترانه‌ات، به سبزی میگرایید برگهایش. ...
  • گزارش تخلف

گواهی می‌دهم بر اقرار آب در شیب تشنگی. گواهی می‌دهم بر سکوت آدمی، بر آواز سنگ، بر مرگ و بر درنگ

گواهی می‌دهم بر اعتراف آینه در خواب خشت. گواهی می‌دهم بر خویش که رازدار حروفی از آسمان فردایم …. گواهی می‌دهم که جهان را نامی نیست. آدمی و پرنده را، سکوت را و سایه را نامی نیست …. گواهی می‌دهم که اول کلمه بود و کلمه در بند نبود و. کلمه بر کلمه گواهی می‌داد …. گواهی می‌دهم که خوابم نمی‌آید، ‌ اما می‌ترسم. می‌ترسم دختری از آن روزهای دور. به دق‌الباب یادها بیاید و افسرده بگذرد،. ...
  • گزارش تخلف