دیالوگ های ماندگار ۱۹:۳۱ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ ▫ما بی نقص نیستیم هیچ کدوممون ما اشتباه میکنیم ما خراب میکنیم اما بعدش میبخشیم و به جلو پیش میریم
دیالوگ های ماندگار ۱۷:۲۹ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ ▫حالا میفهمم که مردن آسونه. زندگی کردنه که سخته …... J Cutler. --------.
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۴:۴۸ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ میخواهمت و نیستی.. پرسه زنان در این باغ.. هوا را تازه میکنم با دم زدن در رنگهای یادت رها از خاطرهی واژگانت …. حتی نامت، شبحی ست پریده رنگ. که نفسی با من نمیپاید. اگر چه با هر نفس آن را تازه میکنم …. امشب تو را در رؤیاهایم باز میآفرینم. زندهتر از کلماتی که در دهانت میکارم. و پیشتر از تو شنیده بودم …. هر کجا باشی اکنون. تو را درون خود احساس میکنم …. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۱:۱۲ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ Ne me quitte pas. Il faut oublier. Tout peut s’oublier Qui s’enfuit déjà. Oublier le temps. Des malentendus. Et le temps perdu. A savoir comment. Oublier ces heures. Qui tuaient parfois. A coups de pourquoi. Le coeur du bonheur.
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۱:۰۶ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ (Violeta Para) ویولتا پارا. نیایش. ترجمهی فریده حسن زاد ه - مصطفوی از کتاب شعر آمریکای لاتین؛ نشر ثالث …. سپاس بی کران، زندگی را به خاطر مواهب سرشارش. او مرا دو چشم بینا بخشیده است که چون آنها را میگشایم. به روشنی باز میشناسم سپید را از سیاه. ژرفاهای ستاره باران عرش اعلا را از زمین. و مردی را که دوست میدارم از مردم دیگر. سپاس بی کران، زندگی را به خاطر مواهب سرشارش. او مرا صدا بخشیده است و الفبا را. و همراه آن کلماتی را که به یاری آنها بیندیشم. ...
دیالوگ های ماندگار ۰۸:۴۵ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ ▫تو دیونهای یا نابغه؟. ▪جک: این دوتا معمولا متقارنن بدون هیچ مرزی.. ----
دیالوگ های ماندگار ۰۸:۰۲ ۱۳۹۴/۰۸/۰۱ فکر کردن راجع به اینکه من چی میخوام، اون چی میخواد، یا پدر و مادرت چی میخوان رو تمومش کن خودت چی میخوای؟.
دکلمه های رضا پیربادیان ۲۲:۱۳ ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ نصرت! چه میکنی سر این پرتگاه ژرف.. با پای خویش، تن به دل خاک میکشی گم گشتهای به پهنه تاریک زندگی. نصرت! شنیدهام که تو تریاک میکشی. *. نصرت! تو شمع روشن یک خانوادهای. این دست کیست در ره بادت نشانده است؟. پرهیز کن ز قافله سالار راه مرگ. چون، چشم بسته بر سر چاهت کشانده است!. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۲۲:۱۰ ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ تو قامت بلند تمنایی ای درخت. همواره خفته است در آغوشت آسمان بالایی ای درخت دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار زیبایی ای درخت. وقتی که بادها در برگهای در هم تو لانه میکنند. وقتی که بادها گیسوی سبز فام تو را شانه میکنند. غوغایی ای درخت. وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است. در بزم سرد او خنیاگر غمین. خوش آوایی ای درخت. در زیر پای تو اینجا شب است. و شب زدگانی که چشمشان صبحی ندیده است. ...
دیالوگ های ماندگار ۱۹:۴۱ ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ وقتی برای اولین بار آدمها رو میبینی ; دنبال تفاوت هایی که بینتون هست میگردین اما یکم که گذشت، دنبال تشابهات میگردین فکر کنم به هم
دیالوگ های ماندگار ۰۹:۰۴ ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ ▫هیچ وقت نمیتونی کسی رو جایگزین شخص دیگهای بکنی چون همهی آدمها از جزئیات زیبا و بخصوص خودشون ساخته شدند ….
دیالوگ های ماندگار ۰۷:۴۱ ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ تجربه نشون داده تو هر طور باشی، مردم طور دیگهای فکر میکنند! …-----
دیالوگ های ماندگار ۱۹:۳۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ ▫مامانم میگفت زندگی مثل یک جعبه شکلاته هیچ وقت نمیدونی قراره چی ازش نصیبت بشه.. ---
دیالوگ های ماندگار ۱۸:۵۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ ▫سعید: یه کلید طلایی تو زندگی وجود داره که تاحالا منو از سکته نجات داده!. ▪آوا: چی؟! ▫سعید: هروقت یه چیزی اذیتت میکنه از ته دل بگو به درک!. اثر
دیالوگ های ماندگار ۱۱:۴۸ ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ ▫فارست: نمیدونم حق با مامان بود یا ستوان دن. ولی به نظر من هر دوتا درستن شاید هر دو تا همزمان دارن اتفاق میافتن … اثر
دیالوگ های ماندگار ۰۶:۳۰ ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ ▫باب اسفنجی: من زشتم و به. هیچ دردی نمیخورم،. ▪پاتریک: چرا به درد میخوری ▪باعث میشی بقیه نسبت به خودشون حس بهتری داشته. باشن.
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۸:۱۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۸ برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست.. مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست میان او که خدا آفریده است از هیچ. دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست. به کام تا نرساند مرا لبش چون نای. نصیحت همه عالم به گوش من بادست. گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست. اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست. اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی. اساس هستی من زان خراب آبادست. دلا منال ز بیداد و جور یار که یار. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۵:۰۸ ۱۳۹۴/۰۷/۲۸ دلم برای کسی تنگ است.. که آفتاب صداقت را.. به میهمانی گلهای باغ میآورد وگیسوان بلندش را. - به بادها میداد. و دستهای سپیدش را. - به آب میبخشید …. دلم برای کسی تنگ است. که آن دونرگس جادو را. به عمق آبی دریای واژگون میدوخت. و شعرهای خوشی چون پرندهها میخواند. دلم برای کسی تنگ است -حمید مصدق-دکلمه رضا پیربادیان …. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۰:۲۷ ۱۳۹۴/۰۷/۲۸ قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب.. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق. قهرمانان را بیدار کند …قایق از تور تهی. و دل از آروزی مروارید،. همچنان خواهم راند. نه به آبیها دل خواهم بست. نه به دریا پریانی که سر از آب بدر میآرند. و در آن تابش تنهایی ماهی گیران. می فشانند فسون از سر گیسوهاشان. همچنان خواهم راند. ...