✅ناگهان، فریاد!. (در زمینه‌های غافلگیری نسبی نخبگان از اعتراضات اخیر خیابانی)..۱

✅ناگهان، فریاد!
(در زمینه‌های غافلگیری نسبی نخبگان از اعتراضات اخیر خیابانی)

1
سارا شریعتی در سخنرانی اخیرش، بر روی نکته‌ای دست گذاشته‌است که در کمتر از 24 ساعت شاید بتوان مصادیقی از آن را در سطح جامعه مشاهده کرد: او از غفلتی بزرگ در جوامع اسلامی و ایران سخن می‌گوید و نسبت به این «غفلت بزرگ» هشدار می‌دهد. غفلت ِ روشنفکران و نهاد دین از موضوع فقر و نابرابری‌های اجتماعی. غفلتی که روشنفکران را از تحولات واقعی اجتماعی و آنچه جامعه را رنج می‌دهد دور کرده و به بحث‌ بر سر متن مقدس و هرمنوتیک و سیاست و سایر بحث‌ها کشانده‌است. چهره‌هایی چون طالقانی، محمدباقر صدر، موسی صدر و شریعتی و حتی مطهری که به موضوع اقتصاد و نابرابری اجتماعی به عنوان موضوعی مهم توجه داشته‌اند و جریانات دینی و غیردینی روشنفکری که «درد»های محسوس جامعه - از بی‌عدالتی تا اشتغال و از فساد اقتصادی تا اختلاس- را فهمیده و فریاد زده‌اند، به حاشیه رفته‌اند و غایب‌اند. در چنین فضایی، او هشدار می‌دهد که جامعه ما را غافلگیر خواهد کرد: ظهور داعش، غافلگیری بزرگی بود که در همین بستر اتفاق افتاد. جامعه‌هایی که تریبونی را در میان نخبگان‌شان نمی‌بینند که رنج واقعی آنان را فریاد کنند، حتی به سمت مدعیانی چون داعش می‌روند که در ظاهر، فریادگر رنج‌های آنان باشند.

2
تجمعاتی در شهرهای مختلف کشور در اعتراض به نابرابری و فشار اقتصادی و فساد اداری برگزار شده‌است. دولت، از توطئه‌ای سازمان‌یافته علیه خودش می‌گوید و حاکمیت و اصولگرایان از تندروی‌ها گلایه می‌کنند. اما آنچه مشخص است، همه غافلگیر شده‌اند. چه آنطور که جهانگیری می‌گوید، این توطئه‌ای سازمان‌یافته از سوی مخالفین دولت روحانی باشد و چه این اعتراضات، خودجوش و برآمده از اعماق جامعه، تفاوتی در اصل ماجرا ندارد. در زمانه‌ای که جامعه‌ بی‌پناه و بی‌تریبون مانده و نخبگان جامعه، از روشنفکران و دانشگاهیان تا حوزویان و سایر نهادهای مدنی، هر یک به دلیل و منفعت و غلفتی، در سکوت به سر می‌برند و فریادگر وضعیت بحرانی جامعه نیستند، زمینه برای خیزش غافلگیرانه‌ی جامعه وجود دارد. جامعه‌ای که تلاش می‌کند از خود در برابر این وضعیت ِ غیرقابل تحمل دفاع کند. بخواهیم یا نخواهیم، دسیسه یا توطئه یا زیاده‌روی، هر چه که هست، این صدای جامعه است. صدایی که به تعبیر دکتر محسن گودرزی و عباس عبدی، در کتاب‌شان با عنوان «صدایی که شنیده‌ نشد»، باید آن را هر چه زودتر شنید و علاجش کرد. شاید که فردا دیر باشد.

3
این تجمعات که این بار نه از تهران، که از سایر شهرها آغاز شده، به استناد شواهدی که تا اینجا از رسانه‌های اجتماعی به دست می‌رسد، متکثر و سر در گم است. شعارها، طیفی وسیع از خواسته‌ها و ایده‌آل‌ها را نمایندگی می‌کنند. وقتی که این نارضایتی اجتماعی گسترده از وضعیت نابرابری‌های اجتماعی و عدم کارآیی اقتصادی کلی سیستم، نماینده‌ و سخنگویان خود را در میان نخبگان نمی‌یابد، ممکن است اشکالی بیابد که لزوماً منطبق بر عقلانیت و صلاح و مصلحت نیز نباشد. نمونه‌اش اقدامات مخرب و غیرقابل دفاع برخی جوانان در آتش‌زدن مکان‌های عمومی در ماه‌های اخیر است که ظاهراً تحت تأثیر القائات فردی ناآگاه از بیرون از مرزها دست به این اقدامات می‌زنند. اما وقتی نخبگان جامعه، تریبون دردهای جامعه نباشند و یا حاکمیت صدای دلسوزانی که با تمام هزینه‌ها، از رنج مستضعفین و فساد جاری در تمام بدنه‌ی حاکمیتی گفتند را به حصر و حبس و احضار پاسخ بگوید، نمی‌توان انتظار داشت که خشم انباشت‌شده از این بی‌عدالتی و ناکارآیی، لزوماً در مسیرهای عقلانی حرکت کند. وضعیتی که کل جامعه را دچار خسران می‌کند.

4
اندک دلسوزان ِ آزاده، همچنان بر امکان فائق آمدن بر بحران نابرابری‌های اجتماعی و بی‌عدالتی‌های اقتصادی و فقر تأکید می‌کنند. فرصت باقی است. یادمان باشد جامعه‌ی مستأصل ِ در حال غرق شدن، به هر شاخه‌ای دست می‌اندازد. نگذاریم جامعه‌ای چنین با نجابت، بی‌پناه بماند و احساس استیصال و درماندگی کند. صدای جامعه باشیم. این دسیسه نیست. صدای جامعه را بشنوید.

#جامعه

🌐شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_sociology