📌 واکاوی اعتراضات و درس‌هایی برای صاحبات قدرت. 🖋 یاسر باقری

📌 واکاوی اعتراضات و درس‌هایی برای صاحبات قدرت
🖋 یاسر باقری

در نوشته پیشین (برآمدن طبقه فرودست فرهنگی) برخی از دوستان نقد کردند که جزئیات مشخصی ارائه نشده است؛ در اینجا می‌کوشم تا به تشریح بیشتر ابعاد اعتراضات (از دریچه فهم خود) بپردازم:

واکاوی اعتراضات اخیر که به زعم نگارنده درواقع نوعی اعتراض برای اعتراض است، حاکی از آن است که بیش از آنکه با یک «کنش» روبرو باشیم با یک «واکنش» محاسبه‌نشده و مبهم روبروییم که حتی برای خود معترضان نیز مسیر دقیقا روشن نیست. دراین‌صورت بیش از آنکه واکنش موجود محل تحلیل باشد، باید کنشی که منجر به آن شده، مورد بحث قرار گیرد.

با کمی ساده‌انگاری می‌توان ادعا کرد که 4 پارامتر در این موضوع اهمیتی تعیین‌کننده دارد و تاحدی می‌تواند شرایط امکان چنین گستره‌ای از تجمعات را تشریح کند:

- کنترل شدید اجتماعی
- سیاست‌های ضد اجتماعی (افزایش نابرابری و کاهش خدمات اجتماعی)
- تعلیق امید
- تشکل‌زدایی

در سال‌های گذشته، غالب کنش حکمرانان در جهت تشدید موارد فوق بوده است:
کنترل شدید اجتماعی: در سال‌های گذشته برخی کوشش بسیار کرده‌اند تا فضای اجتماعی را بیش از گذشته محدود کنند و حتی آزادی موجود در دوران پساانقلاب را نیز کاهش دهند؛ از لغو کنسرت‌ها و محدودکردن ورود زنان به ورزشگاه‌ها تا مخالفت با هر نوع نماد ملی‌گرایی و...؛ درواقع بخشی از این اعتراضات، پاسخی به پرسش اقتدارگرایانه‌ای است که می‌پرسد «مگر مشکل مردم کنسرت است»؟ یا«مگر مشکل مملکت، نرفتن زنان به ورزشگاه است»؟ ممکن است مشکل اصلی مردم این موضوعات نباشند اما آزادی‌های اجتماعی بخشی از مجرای تنفس مردم هستند، و نبود آن، تنگی نفس را تاآنجا می‌برد که فریاد ناگزیر می‌شود.

سیاست‌های ضداجتماعی: در یک دهه گذشته، سفره عموم مردم روز به روز کوچکتر شده اما همزمان ثروت صدک بالای جامعه افزایش یافته و در مواردی همچون خودروهای میلیاردی بازنمایی شده است؛ دولت برای کاهش فقر مطلق، به جای فشار بر طبقه فرادست، از دارایی‌های طبقه متوسط برداشت کرده و خدمات اجتماعی را کاهش داده است.

تعلیق امید: برخی می‌پرسند که مگر سال‌های 1390 و 1391 چنین وضعیتی حاکم نبود، پس چرا در آن زمان چنین رخدادهایی به وقوع نپیوست؟ پاسخ در مفهوم «امید» است. در آن زمان بخش درخورتوجهی از افراد جامعه به جریانی خارج از قدرت اما درون حکومت، چشم امید داشتند. این امید در برخی از سال‌ها به محصورین (یا آقای خاتمی) و پس از آن به آقای روحانی بوده است؛ فاصله اخیر میان مردم و روحانی که در هشتک‌های#پشیمانیم بروز کرد، به معنای تعلیق امید بود و این موضوع آخرین قطعه پازل اعتراضات خیابانی بی‌هدف موجود را کامل کرد.

بدین ترتیب حاکمیت نباید حتی از کناررفتن شعار رهایی محصوران خرسند باشد، چون این موضوع بیش از هر چیز ممکن است به معنای نومیدی آنان از اصلاحات قانونی باشد.

تشکل‌زدایی: آنچه توضیح دهنده شکلیِ تجمعات است برخورد شدید با تشکل‌های قانونی است. همواره در ایران (حتی در دوران پیشاانقلاب) شکل‌گیری هر نوع تشکل اجتماعی-سیاسی قدرتمند ازسوی حکومت تحمل نشده است، این موضوع «توده‌ای شدن» تجمعات را منجر شده و البته احتمال راهبری اعترضات در خارج از مرزها را نیز تشدید کرده است.
در تظاهرات توده ای رهبری که بتواند آن را کنترل کند وجود ندارد

به تصور نگارنده، این اعتراضات درصورت آرامش پلیس و دولت، و گرفتن تریبون‌های رسمی از تندروها به درازا نخواهد کشید مشروط برآنکه صاحبان قدرت چند درس را از این موضوع بیاموزند: 1. نمی‌توان تا هرجاکه بخواهی فضا را محدود کنی؛ 2. هزینه بلندمدت کاهش خدمات اجتماعی بیش از مالیات‌ستانی از فرادستان اقتصادی است؛ 3. محدودکردن نمادهای امید مردم و یا ناکارآمدکردن آنان، می‌تواند به جولان دادن دلقک‌هایی همچون پهلوی‌ها و مجاهدین خلق بیانجامد؛ 4. منافع وجود تشکل‌های قانونی محبوب بیش از نبود آنان است.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology