🔅 زنان و مشارکت سیاسی در ایران. 🖋 فردین منصوری. دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه خوارزمی

🔅 زنان و مشارکت سیاسی در ایران
🖋 فردین منصوری
دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه خوارزمی

📍 مشارکت سیاسی زنان در جامعه ایران ،می تواند هم یک هدف باشد هم یک وسیله .هدف از این جهت که اقدام برای بالا بردن مشارکت سیاسی زنان ،سبب رشد و ارتقای آگاهی ،مهارت ،و منزلت زنان و رشد و شکوفایی انسانی آنان می شود ،و زمینه رفع تبعیض و از آنان را فراهم آورد .وسیله از آن جهت که مشارکت سیاسی زنان سبب آزاد سازی نیرو ها و توان های بالقوه و نهفته نیمی از جمعیت جامعه شده و میزان مشارکت و نقش آنان را در توسعه اقتصادی و اجتماعی وسیاسی بالا برده و زمینه ساز رشد و توسعه و ثبات و عدالت در جامعه می گردد .براساس آمارها،زنان ایرانی،از نظر سطح سواد و دانش آموختگی در حد شاخص‏ های جهانی توسعه‏ ی انسانی قرار دارند و به‏ ویژه از بسیاری‏ از زنان منطقه و کشورهای همسایه در این زمینه پیشی گرفته‏ اند. مسئله آن است که به رغم این دگرگونی،زنان ایرانی هنوز نقش مطابق‏ با تحولات فوق را در ساختارهای اقتصادی و سیاسی جامعه برعهده‏ نگرفته‏ اند.آن‏ها در بسیاری از عرصه‏ های مهم و تأثیرگذار جامعه غایب‏ بوده‏ اند و جایگاه‏شان در صحنه‏ ی تصمیم‏ گیری‏ های سیاسی و مدیریتی، محدود به عرصه‏ های کم تأثیر و خنثی بوده است. این محددیت ها ناشی از عواملی است که می توان در مواردزیر بیان کرد:
زندگی زنان در ایران را شرایطی رقم می‏ زند که بستر آن واقعیات عینی است و از حالت انتزاعی و مباحث ذهنی کمتر نصیب برده است.بنابراین نادیده‏ انگاشتن مسائل مورد توجه زنان و حواله دادن آن‏ها به اخلاقیات قلمرو خانگی،بنیانی است که بسیاری از زنان گزینه‏ های سیاسی خود را بر آن‏ استوار می‏ کنند. علاوه بر این،ساختار جامعه‏ ی ایران، نیز نقش عمده‏ ای در میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان دارد.نفوذ قدرت قابل‏ ملاحظه‏ ی پدر،شوهر،برادر و فرزند ذکور خانواده،و در کل‏ مردان،در ساختار سنتی جامعه‏ ی روستایی به 80 درصد بالغ می‏ شود.در حالی که این نسبت در شهرها به حدود 62 درصد می‏ رسد با این وجود، سهم زنان در تصمیم‏ گیری در سطح خانواده،به موازات بالا رفتن سن، سطح سواد و درآمد روبه فزونی می‏گذارد.
علاوه بر موانع فرهنگی،نقش پایگاه و طبقه‏ ی اجتماعی زنان در میزان‏ مشارکت سیاسی آنان،غیرقابل انکار است.زنان قشر متوسط،نسبت به‏ دیگر طبقات اجتماعی،غالبا حضور فعال‏ تری در صحنه‏ های سیاسی و اجتماعی از خود نشان می‏ دهند،زیرا زنان متعلق به این طبقه،بیشترین‏ تحولات را در سال‏های اخیر تجربه کرده‏ اند.این امر بیشتر بدان دلیل‏ اهمیت دارد که حجم وسیعی از جمعیت زنان،متعلق به طبقه‏ ی متوسط هستند.این طبقه در سال‏های اخیر،بیشترین تحولات را در حوزه‏ ی‏ تحصیلات عالی،فعالیت‏ های اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی پشت سر نهاده‏ اند.زنانی که در سطح پایین‏تر اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، احتمال کمتری وجود دارد که به سازمان یا حزبی وابسته باشند.هرچه‏ پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد کاهش می‏ یابد،نسبت عضویت آن‏ها در سازمان‏ها کاهش می‏ یابد.پایگاه اجتماعی افراد،علاوه بر تأثیر مستقیم‏ بر مشارکت سیاسی و اجتماعی،از طریق ایجاد بی‏ انگیزگی سیاسی نیز به‏ طور غیرمستقیم،بر میزان مشارکت افراد مؤثر است.به عبارت دیگر، می‏توان چنین گفت که حاشیه نشینی اقتصادی،منجر به حاشیه‏ نشینی‏ سیاسی و اجتماعی نیز می‏ شود.فقر،زنان را از متن جامعه طرد می‏کند و آنان را خواه ناخواه به حاشیه می‏ کشاند.میزان بالای بی‏سوادی،وضع‏ نامساعد بهداشتی،سوء تغذیه و...که دامن‏گیر زنان فقیر جامعه است، عواملی مؤثر در کاهش فرآیندهای مشارکتی آنان است.

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology