چرا سلبریتیها؟.. دریغ از دها و فراست!
چرا سلبریتیها؟
هر بزنگاهی از بزنگاههای این چند دههی اخیر را که نگاه کنی بیشتر روشنفکران بهخصوص هنری و ادبیها، در بهترین حالت صدایشان پس از صدای مردم شنیده شده است. دریغ از دها و فراست!
این محافظهکاری بزرگیست که تمام شئونات ما را دربرگرفته است. خاطرم نمیرود آن داستان نویس صاحب نام را که گفت: باید منتظر باشم کتاب دوم و سومت هم منتشر شود تا بعد از شعرت حرف بزنم.
چنین روشنفکری که منتظرست تو و توها چند گام بروید تا ایشان قدم رنجه کند به اطمینان، باید هم جایش را به سلبریتیها بدهد.
اما آن نهاد نمادین -کانون نویسندگان- چنان بریده شده از مردم که مردم اصلن نمیدانند چنین نهادی هم هست. دلقکهایی مثل هخا و احمقان ریاستارتی بیشتر از این کانون شناخته شدهاند.
اما چرا؟ آیا همهاش کار قدرت است که سنگ انداخته تا کانون نبالد؟ خودشان چه؟ هر چند این خودشان که میگویم بینشان باید فرقها گذاشت.
دانشگاه نهادی که قرار بود عقلانیت را فربه کند، سکوت را سنگین کرده است.
سکوتی برای بالا رفتن از مدارج تهیاش.
بازار، بازار تهی شده از فکر که تنها در غریزیترین حالت اضطرار عکسالعمل نشان میدهد. وقتی که شعلههای آتش تنش را میسوزاند.
حوزه، در حوزه انقلابیترین مردان از ترس از دست دادن مسند حتا اگر از حق نیز باخبر باشند، سکوت میکنند.
و این است سرنوشت قوم رها شده
قومی که با دلالی رشد میکند و با بی اخلاقی میخواهد رقیب را کلافه کند تا ببرد.
مردمی که جلو هتل فوتبالیستهای پرتغالی تجمع کردند نماد دقیق قدرت حاکمهی مایند. بی که خود را بالا بکشد مقدمات پایین کشیدن رقیب را میچیند.
هو کردن مدیریت و عقلانیت و برنامه از طرف نوچههای شعبان بیمخهای جدید و نو.
@faryad_naseri