از زندگی تیپ تکیه می‌کند این نوع آدم‌ها را می‌توان تیپ‌های ساده یا بسیط نامید

اما در آفرینش شخصیت با وجود مشروط کردن شخصیت به وضعیت طبقاتی او و نیز روابط جاکم بر جامعه، همچنین گذشته تاریخی و فرهنگی آن، ویژگی‌هایی به او نیز می‌دهد که به خاطر بعضی از مشغله‌های انسانی با وجود گذشت زمان و سپری شدن یک دوره‌ی تاریخی همچنان جذاب‌اند که به این‌ها شخصیت رمان می‌گوید. با این توصیف هاشم هر جایی که شیوه‌ی رفتاری‌اش در هر خانه متفاوت است و بخش اعظم رمان، در مواجه با طوطی (هاییده) در خانه‌ی شهین، با نمایش فردی لال، در این شرایط می‌افتد و باید تا پایان سیر رمان، در همان وضعیت بماند، جذاب و ماندگار نیست؟ گره‌ای که لال‌بودن به شخصیت و وضعیت می‌دهد تا نهایت در پایان رمان، به حل آن نه به شیوه‌ی عامه‌پسندانه که به شیوه‌ای مطابق با شخصیت بپردازد. گره‌ای که خواننده و روای از ابتدا چیستی آن را می‌دانند و منتظرند که برای شخصیت‌های خانه‌ی شهین این گره گشوده شود. که اگر با تیپ مواجه بودیم یا ادبیاتی در زمره‌ی ادبیات عامه‌پسندانه، اندیشه‌ی گشایش زبان که اندیشه‌ی طوطی بود نه به عنوان یک بازی، که به عنوان حقیقتی از آغاز رمان، بخشی از هاشم می‌شد اما تغییر آن به یک بازی بین بهروز و هاشم و زنا ...
  • گزارش تخلف

د. که عده‌ای دیالوگ‌پردازی رمان را مانع فضا سازی دیده‌اند. اما بازگردیم به عکس‌های کاوه گلستان

اگر فضا سازی نبوده، پس چرا ما خانه‌ی طاووس و شهین را دیده‌ایم؟ ما محله‌ی غم را و کوچه‌هایش را می‌توانیم متصور شویم. اگر چه که خود هاشمی موافق دیالوگ‌گویی است و از توصیف خوشش نمی‌اید. اما بدنه‌ی این رمان خالی از فضا سازی نبوده است و ما خانه‌ی افسانه و لیمو و اتاق فریبا و طوطی و خانه‌ی خود هاشم و همسایه‌اش را یک اتاق و یک خانه تصور نمی‌کنیم. کافه‌ی زیر پله‌ها را با کافه‌های حاشیه‌ی خیابان یکی نمی‌دانیم. پنکه‌های اتاق‌ها و پنجره‌های اتاق‌ها و موقعیت تمیزی کثیفی خانه‌ها را یکی در ذهن متصور نشده‌ایم و می‌دانیم اتاق ژاپنی پشت دری‌هایی داشت که انداخت و اتاق زهره دختر ۱۳ ساله آن قدر کثیف بود که حتی مفت هم دختر را برای همخوابی نمی‌خواستند …اما به طور ویژه اشاراتی به رمان داشته باشیم. به زمان رمان که سال‌هایی حوالی ۱۳۴۶ است و رمان نیز در سال ۱۳۴۸ نوشته شده است. و این زمان و عبارت مربوط به آن زمان نیز از طریق رمان به ما منتقل می‌شود. از ضرب‌المثل‌هایی که طی زمان تغییر یافته‌اند و ما امروز به گونه‌ای دیگر آن‌ها را به کار می‌بریم که این تغییر حکایت از زمان‌مندی رمان است. ...
  • گزارش تخلف

ابتدای امر بهتر است تعریفی از تاریخ اجتماعی به عنوان یک رویکرد، داشته باشیم

در این تعریف که برگرفته از مقاله‌ی تاریخ اجتماعی: رویکردی نوین به مطالعات تاریخی، نوشته موسی‌پور است، تاریخ اجتماعی را جمع آوری دقیق و جامع داده‌های ممکن دربارۀ روابط مردم با مردم، با دولت و حکومت و با زیست جهان مادی و معنویشان در ادوار مختلف تاریخی دانست و تلاش برای تحلیل و تبیین آن‌ها در چارچوبهای علی و معلولی. حوزۀ اول، یعنی روابط مردم با مردم در واقع دربردارندۀ مجموعه اجزا و عناصر تشکیل دهندۀ زندگی روزانۀ مردم در دورۀ تاریخی مورد پژوهش یا سیر آن در ادوار معین تاریخی است. در این بخش به انواع خوراک، نحوۀ فرآوری و تولید غذاها، رژیم غذایی، سلیقهها و ترجیحات مردم در تغذیه؛ پوشاک، صنایع و مشاغل و اصناف، اوقات فراغت، بازیها، سرگرمی‌ها، مسابقات و ورزش‌ها، ادوات و اشیاء و ابزارهای کار و اشیای مورد استفادۀ روزانه، زیورآلات و آرایش و … پرداخته می‌شود. حوزۀ دوم، یعنی روابط مردم با دولت و حکومت که شامل سازمانها و تشکیلات اداری و مالی و به اصطلاح دیوانسالاری و نیز تشکیلات و نهادهای نظامی و انتظامی، مثلا نظام قضایی، پلیس/حسبه، زندانها و جز این‌هاست. حوزۀ سوم، یعنی روابط مردم با زیس ...
  • گزارش تخلف

این داستان جزء داستان‌هایی است که به بیان مشکلات جوانان و نیز زندگی فاحشه‌ها می‌پردازد

داستان حول شخصیت همیشه‌مست هاشم، راوی داستان و دوست دوران کودکی‌اش بهروز در محلهٔشهر نو تهران می‌گذرد. طوطی نام یکی ازروسپی‌های شهر نو است که نام داستان به او بر می‌گردد. زندگی هاشم و بهروز در می‌گساری و وقت‌گذراندن در شهر نو می‌گذرد. هاشم و بهروزسرگردان از همه‌جا به روسپی خانه پناه می‌برند و روسپیان وامانده از همه‌جا ملتمسانه در پی تکیه‌گاه به هاشم پناه می‌برند، اما هاشم خود، خوب می‌داند که او نیز، بیش از هرزه‌ای بی‌کس و به دور از امید، نیست. طوطی، فاحشهٔ یهودی، نجات خود را از زندگی نکبت‌بار روسپی‌گری در هاشم می‌یابد و ملتمسانه از هاشم کمک استمداد می‌کند، اما هاشم … … …. جاذبهٔ کتاب از سویی در گزارش روشن قواعد حیات در محلات پست، توصیف چهره‌های نیمه‌تاریک راندگان و گردش زندگی در عشرت‌خانه‌های آلوده‌است؛ و از سویی در گفتگوهای ریزبافت و کاملا خون‌داری است که بر گرد مسائل مبتذل شکل می‌گیرد. گفتگوهایی که در این جهان بی‌فردا و بی‌امید، تماما میان یکه‌بزن‌ها، روسپیان و گاه مأموران نظم روی می‌دهد. ...
  • گزارش تخلف

رمانی به قلم زکریا هاشمی است که اولین بار در سال ۱۳۴۸ منتشر شد

[۱] این کتاب به‌دلیل پس زمینۀ شهوانی داستان در زمرۀ آثار ممنوعه درجمهوری اسلامی قرار گرفته و پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) در ایران تجدید چاپ نشده‌است. زکریا در سال ۱۳۵۷ فیلمی به‌همین نام و بر اساس همین کتاب کارگردانی کرد و خود نیز در آن به ایفای نقش پرداخت، اما این فیلم هیچ‌گاه اجازۀ اکران نیافت ...
  • گزارش تخلف

قلعه شهر نو به آتش کشیده شد!.. نهم بهمن‌ماه ۱۳۵۷اطراف قلعه شهر نو در تهران شاهد تظاهرات بود

ماموران نظامی جمعیت را با تیراندازی هوایی پراکنده می‌کردند. حدود ساعت ۶ چند نفر از جوانان به «قلعه» حمله کردند. خانه‌ها و مغازه‌های داخل «قلعه» را آتش زدند. تعدادی از کارگران جنسی زن در این حادثه کشته و زخمی شدند. ۴۰ سال گذشت و … … یوتیوب:. ...
  • گزارش تخلف

مخاطبان محترم نشر حکمت کلمه.. روال سفارش:

واریز مبلغ پشت جلد به علاوه‌ی شش هزارتومان هزینه‌ی پست ارسال تصویر فیش واریز همراه با آدرس دقیق پستی. نهایت تا بیست و چهار ساعت کتاب برای تان ارسال می‌شود. نشانی تلگرام نشر:. کارت جهت واریز مبلغ.۶۰۳۷۹۹۷۳۶۲۷۱۳۰۴۳. بانک ملی به نام ناصر ناصری روشن ...
  • گزارش تخلف

گفتارحسن.. گشته زمی عارض تولاله زار. احمرر یحمرر احمرار

ازمن دیوانه مکن ای پری. انفرر ینفرر انفرار. ازهمه خوبان جهان کردمت. اختیر یختیر اختیار. دل به غلامی سگت می‌کند. افتخر یفتخر افتخار. شیشهء دل یافت زسنگ صفا. انکسر ینکسر انکسار. دیدهء من درره تو منتظر.
  • گزارش تخلف

در این خاک بلاهت هر روز به خرد می‌خندد …چرا و چطورش به گمانم باید برای آن‌که سرنوشت خرد برایش مهم است روشن باشد …ابزارهای تحمیق دی

مسخ‌شده‌ها می‌دوند که از پای منبر به جمع خصوصی صاحب منبر برسند و اگر شد در آینده بر منبر شوند …اندیشه کجاست؟ در همین حد که می‌بینید: رسیدن به سوار و سوارشدن …طرف دیگر سکه، سرگرمی است. تفریح و هنری که با آن مردم ما خوشند: شاخ‌های مقنعه‌پوش اینستاگرام، جوانان هرزه‌گو، دختران هرزه‌رو.. تمام ادبیات و هنر ایران یک نویسنده و هنرمند ندارد که چهار میلیون هواخواهش باشند.. طرف بی هیچ سواد و زحمتی با مالیدن دستش به آلتش بر سرها سوار است.. شاید بگویید هنرمند اصیل پر هواخواه: شجریان!. اما این بی‌انصافی است. عمر و زحمتی که شجریان صرف کرده کجا و تازه قدری که دیده کجا؟. وضعیت چاپ و نشر به سیصد و دویست و صد نسخه رسیده است فدای سرتان!. ...
  • گزارش تخلف

عیسی گفت: از علمای دین برحذر باشید که دوست دارند در قبای بلند راه بروند و مردم در کوچه و بازار آنها را سلام گویند و در کنیسه‌ها به

از سویی خانه‌های بیوه‌زنان را غارت می‌کنند و از دیگر سو، برای تظاهر، دعای خود را طول می‌دهند. مکافات اینان بسی سخت‌تر خواهد بود …. متن از انجیل. نقاشی: وای بر شما فریسیان. جیمز تیسوت. موزه‌ی بروکلین
  • گزارش تخلف

امسال تنگ‌فرصت بودم. رفتنم به ولایت کم و کمتر بود

هربار که رفتم شتابی بود که بازم می‌داشت و می‌گرداند. دوستانم را ندیدم. رفتم و بازگشتم و دل‌تنگ‌تر شدم. هر بار قول دادم بدقول شدم. این چهارشنبه شنب رفتم و پنج‌شنبه بودم و جمعه راه دیگری زده شد. اما در این میان رسول و محمد عزیزم یادگار نخستین سال معلمی من که حالا هر کدام جوانی برازنده‌اند خودشان را صبح جمعه قبل از رفتنم به من رساندند با این هدیه‌ی ناب. گران‌قیمت. عزیز و یگانه. قصه دارد این درویش. ...
  • گزارش تخلف

علی عبدالرضایی شاعری که «بلد» بود خیلی بیشتر از امکان شهرت شاعری با رفتارش برای خودش شهرت دست و پا کند …مثل نمونه‌های دیگری که می‌

عبدالرضایی چه وقتی که شاعر بود و شاعر خوبی هم بود. با رفتارهایش، قصه‌هایش برای مردم ما که عاشق خاله‌زنک بازی‌اند «سوژه» ی توجه بود.. او راه‌های مدام در صحنه بودن را بلد بود وقتی که می‌نوشت: گراناز زیر من بود که شاعر شد …بعد حاشیه‌ی ادبیات هم که حاشیه دوست بودند بیشتر حاشیه ساختند: عبدالرضایی در جلسه‌ای لیوانش را پرت کرده طرف سیمین بهبهانی، عبدالرضایی در جلسه‌ای به پگاه احمدی گفته برو و شعرت را به من تقدیم کن‌ پگاه احمدی همین که گفته این شعر تقدیم به فلانی او برخاسته به اعتراض که یعنی چه هرکس می‌خواهد اسمی درکند از فلان من آویزان می‌شود. و هی حاشیه و حاشیه …عبدالرضایی با حاشیه‌ها باد شد. بعد رفت و در مجله‌ی هنرنویسش با میدانی که پرهام شهرجردی به او داد. شروع به نوشتن از لای پا کرد. از کیر و خایه و کس. با نام‌های مستعار و زنانه. ذهن ایرانی سرکوب شده هم که ولع جنسی داشت. ...
  • گزارش تخلف

بهروز بوچانی. از دیشب همه‌جا این نام پر شده، عده‌ای خیلی خوشدلانه تبریک گفته‌اند

عده‌ای پیگیر نامش بوده‌اند چون من. اما این نام و پیروزی‌اش هیچ ربطی به ما ندارد چون تمام دیگر نام‌هایی که بعد از عبور و فرار از دوزخ درخشیده‌اند. جالب این‌که با بوچانی ایلام صاحب دو ستاره‌ی گریخته و درخشیده شد.. این نام‌ها به‌طور خاص به ما ربطی ندارد چراکه چطور می‌شود در دل خطایی فراگیر، بیماریی فراگیر عده‌ای ادعای سلامت و برکناری کنند. ما در دل بیماریی سرطانی می‌زییم و همه در آن شراکت و سهم داریم. این نام‌های گریخته از تراخم و بیماری که بیماری خودشان را برداشته و برده‌اند تا در خاکی دیگر و جهنم دیگری چون «مانوس» درمان کنند جرات شفاخواهی و شفایابی داشته‌اند …اگر ربطی به ما داشته باشند در ربطی عام است که به همه‌ی انسان‌ها ربط دارد به این مضمون که: در هیچ حالتی نبازید. زندگی شعبده‌های فراوانی دارد. همین … اما در حالتی که می‌دانیم بوچانی حتا بعد از این درخشیدن هنوز در دوزخی دیگر اسیر و گرفتار است و هیچ درک و تجربه‌ای از تمام پنج سال تباه او نداریم چه چیزی را به هم تبریک می‌گوییم …در پیگیری‌هایم برای پیدا کردن کمی اطلاعات از او به این سطرها رسیدم:. بهروز بوچانی (زادهٔ ۱۹۸۳، ایلام) روزنامه‌ ...
  • گزارش تخلف