داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ در همسایگی آقای «ب». نیما طیبی | بی قانون
✅ در همسایگی آقای «ب»
نيما طيبی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
ما یه همسایه چندین ساله داریم که توی فلسفه و منطق به درجه خاصی رسیده. از نظر بقیه، ایشون افلاطون زمان خودشه فقط با یه کم تفاوت. چون اصولا سعی میکنه کاری که انجام میده با کمترین عذاب وجدان برای خودش و بیشترین تخریب برای دیگران همراه باشه.
رفتوآمد همه بهش مربوطه. به قول خودش آدم، همیشه باید حواسش جمع زندگیش باشه. فقط من هنوز نفهمیدم چه نقشی توی زندگیش دارم که خودش رو موظف دونست تا بیاد به مامانم رفت و آمداي اون دو روزي كه خونه نبودن رو بگه.
فرقی هم نمیکنه کجا باشه چون همیشه باید تشکیل فرمانروایی بده. قبلا طبقه اول بود. پس حیاط میشد زیر نظر مستقیمش. خونه جدید که ساخته شد، همسایهها تصمیم گرفتن تا جایی که امکان داره از حیاط دور باشه. قرار به این شد که طبقه آخر رو بهش بدن. از اونجا به بعد، پشتبوم شد جزو حوزه استحفاظیش. یعنی هر کی بخواد کولرش رو درست کنه یا... همون کولرش رو درست کنه، حتما میاد بالا تا ببینه شما از محدودهتون خارج نشده باشيد.
الانم اگه کولر یکی از همسایهها یکی دو قطره آب بده، تا ده دقیقه، پیش خودش فرصت میده که طرف بفهمه. از نظرش اگه انقدر شعورتون نمیرسه که این بزرگواری رو ببینید تا از فرصت استفاده کنید، پس حقتونه آب کولرتون بسته بشه. حالا پمپ هم سوخت تقصیر خودتونه. چون آب بیشتر از 10 دقیقه مثل اسید عمل میکنه و ایزوگام رو خراب میکنه. اگه هم ایزوگام خراب شه معلومه که پول نمیده، چون کولر شما آب داده. اینکه چرا کولر شما هم آب داده، به خاطر مهمونهاییه که دعوت میکنید.
آقای «ب» در نهایت خواستم ازت تشکر کنم. از اینکه علاوه بر بیمه و شارژ ساختمون، تفکیک کنتور آب و... به مدیریت ساختمون هم هیچ اعتقادی نداری، صمیمانه سپاسگزارم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon