داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ درخواستهای عجیب مرد همسایه. گیتا حسینی | بی قانون.. استراحت کنم که زنگ زدند
✅ درخواستهای عجیب مرد همسایه
گیتا حسینی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
میخواستم استراحت کنم که زنگ زدند. آقا رضا، همسایه روبهروییمون با یه حالت معذبی پشت در وایساده بود و بعد از کلی منومن گفت: «نمیدونم خبر دارید یا نه اما پریجون (همسرش) بارداره». داشتم فکر میکردم دلیل اینکه آقا رضا این موقع شب تصمیم گرفته خبر بارداری خانمش رو به اطلاع من برسونه چی ميتونه باشه که نذاشت زیاد به قوه تخیلم فشار بیارم و گفت: «راستش پریجون ویار داره تا سمت اجاق گاز میره حالش به هم میخوره، میخواستم خواهش کنم برامون شام بپزید. البته ما میتونیم سر بیشام زمین بذاریم ولی به فکر اون بچهایم».
چَشمی گفتم و میخواستم در رو ببندم که گفت: «خیلی خودتونرو اذیت نكنین یه چیز ساده هم باشه خوبه. فقط برنجش رو حتما آبکش کنید ما کته دوست نداریم. لیمو عمانی هم آخر کار بریزید که قیمهتون زیاد ترش نشه». دوباره گفتم چشم. خواستم در رو ببندم که باز گفت:«یهوقت به جای سیبزمینی سرخکرده از این چیپس خلالیا نریزیدا واسه بچه ضرر داره». از ترسم اینبار چشم هم نگفتم فقط در رو محکم بستم و رفتم داخل.
یكم خودم رو دلداری دادم و به این فكر كردم كه تو عالم همسایگی اینچیزا اشكالی نداره، حالا یه بار بهم رو انداختن روشون رو زمین نندازم. بنابراین دست بهكار شدم و غذا رو آماده كردم.
زنگ خونهشون رو که زدم پریجون خودش در رو باز کرد. سینی غذارو از دستم گرفت و گفت: «رضا خیلی خجالت میکشید بیاد در خونتون ولی من به زور فرستادمش. گفتم بحث یه شب دو شب که نیست حرف نه ماهه باید خجالتت بریزه ولی اونم حق داره؛ بالاخره مرده، غرور داره، تو خودت هر شب سینی شام رو برامون بفرست نذار این مرد هرشب مجبور بشه زنگ خونتون رو بزنه». بعد هم لیستی از غذاهای مورد علاقهشون رو بهم داد و تاکید کرد مواد مصرفیم حتما ارگانیک باشه.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon