✅ سریال: ۱ - حرکت از سمت چار نماندن. امیرقباد | بی قانون

✅ سریال: ۱ - حرکت از سمت چار نماندن
امیرقباد | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

کافی بود اسمم «فلورانس اسکاول شین» باشد تا هرچه بگویم و هرجا بگویم نه تنها همه از شدت ذوب در آن حرف کف و خون قاطی کنند که هر جا بنشینند یادی هم از همان چرتی که به هم بافته‌ام کرده و سری به تحسین تکان بدهند.
اما خب! این مقدور نشد. آخر مادرم در قید و بند وسواس در نامگذاری نبود و انقدر زود به قول خودش شوهر رفت که اصلا وارد آن فازهای انتخاب اسم سر کلاس ریاضی ۳ و رویابافی در مورد ترتیب و تعداد بچه هنگام ور رفتن با ارلن و بشرِمدرج، سر کلاس آزمایشگاه شیمی نشد.

القصه! پدرم هم بعد از سه توله اول، یکهو از خواب بیدار شد و دید از حرف جیم خسته شده و با خودش گفته بود حرف بعدی و نوبت رسید به چ. این شد که صدایم می‌کردند «چار». اما در شناسنامه همان «چارقد» بودم. پدرم اعتقاد داشت بهترین ترکیب با فامیلی «ساقدوشی» را پیدا کرده. بعد از جمیله و جیران و جنت همان چار هم به جا بود. هم شماره‌ام را نشان می‌داد و هم تفاوتم را.
آن روزها چه کسی فکر می‌کرد من تاریخ را عوض کنم که نام بهتری برای درج در کتاب تاریخ برای من انتخاب شود؟ هیچ‌کس! همین حالا هم البته هنوز اتفاق خاصی نیفتاده که آن اسم ضرورت پیدا کند. راستش اعتراف می‌کنم که همین طور برای خودم این وسط‌ها رویا بافتم؛ وگرنه اصلا قرار نیست جوهری برای چاپ اسم من هدر شود و بچه‌ای به‌خاطر فراموش کردن هجی درست آن سر زنگ تاریخ، یک لنگه پا تا آخر وقت پشت به کلاس، کنار تخته بایستد.
اما همین چار بودن یک جا مرا به فکر انداخت. با خودم گفتم چار نمان. همان روز که پدرم با آن تنبان گل‌گلی از پارکینگ داد زد: «چار! اون آچار رو بیار». تنبان گل‌گلی ربطی به این ماجرا ندارد. اگر سر کلاس فیلمنامه نویسی هیچکاک بودم الان به‌خاطر یادکردن بی‌موردش داشتم به‌جای قیمه بادمجان، قیمه تنبان می‌خوردم. صرفا اشاره کردم که انتقام ریزی از پدرم گرفته باشم. اما این کافی نبود. آخر جیران جان ملقب به جیم دوم که در سن سی و سه سالگی بزرگ‌ترین دستاوردش این بود که توانسته با سه دیپلم در خیاطی و شينیون و گلاب‌گیری بالاخره یک جوان لایق خودش را بیابد و از سه دیت با پشتکار دو شاخه رز قرمز و یک ماگ هم از طرف بسلفد، با پوزخند تاکید کرد: اوی! چار! آچار.
همان روز تصمیم گرفتم چار نمانم. همان‌جا تصمیم گرفتم یک شوم. حیف همان موقع مادرم ملاقه را پرت کرد تو سرم که:‌ هوی! تو رو صدا کردا؛ چار! آچار
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon