داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ مونته سوری عمه سوری اینا. فاطمه ناصری | بی قانون
✅ مونته سوری عمه سوری اینا
فاطمه ناصری | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
والا زمان ما پیدا کردن مدرسه برای بچهها انقدرها سخت نبود. همان کله صبح اول مهر دستمان را میگرفتند و جوری خرکشمان میکردند که پاهایمان تا مقصد همه آسفالتها را شخم میزد.
حالا اگر شما یک وقتهایی میبینید وسط آسفالت گیاهی درآمده سریع دوربینتان را از اعماق جیبتان بیرون نکشید و گنگ واژه پست نکنید که: «اگه اراده کنی آسفالتت هم بکنن سبز میشی». اینها نتیجه گاو آهن شدن لنگ و پاچه ما هستن. نصف پاهایمان که سابیده شد، اولین در باز مدرسه را که میدیدند سریع عین نارنجک ضامن کشیده پرتمان میکردند توی مدرسه. حالا چه مقطعی بود یا اصلا دخترانه بود یا پسرانه هم خیلی توفیر نمیکرد. همین که خیالشان راحت میشد بالای سردرش نوشته آموزش و پرورش راهشان را میکشیدند و میرفتند.
حالا اما تومنی یک دلار با آن وقتها فرق دارد. از چهارماه قبل مادر و پدرها میریزند توی خیابان دنبال مدرسه پدر مادر دار. هر روز هم یک قر و فر جدیدی به آپشن مدرسهها اضافه میشود. مثلا همین مدرسههای با روش مونته سوری که معتقدند با هر بچهای باید مطابق شرایط خودش رفتار کرد. البته من شک ندارم این روش را از عمه سوری خدابیامرزم اسکی رفتهاند. عمه هم خیلی سفت به این روش اعتقاد داشت. برای تربیت بچههایش هم مطابق شرایطشان از روشهای مختلف استفاده میکرد. مثلا برای پسر بزرگه فقط پرتاب سه امتیازی دمپایی حال میداد.
یا برای دختر کوچیکه نیشگونهای مورچهای جواب بود. وسطیها هم پسی و چک افسری و زانو تو شکم خوراکشان بود. البته ناگفته نماند خیلی هم بچههایش آدم حسابی شدن. هر کدامشان را ول کرده توی یکی از مدرسههای خارج تا تجربیاتشان از متدهای خفن عمه را بیچشم داشت در اختیار بچههای بدبخت مردم بگذارند.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon