داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ اوپس …. شهرزاد سمر | بی قانون.. دکتر
✅ اوپس...
شهرزاد سمر | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
-سلام دکتر.
+ سلام مشکلت چیه؟
-(روی صندلی دراز میکشد) چی بگم آقای دکتر، هیشکی به اندازه من سوتی نمیده.
+ نه جانم...
- چرا. شما کیو دیدین که شبِ خواستگاریش داماد رو به یه اسم دیگه صدا بزنه؟! کیو دیدین غذا رو بذاره رو اجاق گاز و بعد از دو ساعت بیاد ببینه اصلا گاز رو روشن نکرده بوده. کلیدساز محلهمون تا منو ميبینه جعبه ابزارشو برمیداره میگه بریم... از بس که کلید پشت در جا گذاشتم.
یه بارهمه سوالای امتحانم رو کامل جواب دادم بعد پاسخامه رو با برگههای تقلب یه جا تقدیم مراقب کردم. اینا چیزی نیست آقای دکتر یک سال بکوب برای کنکور درس خوندم اما قبول نشدم میدونین چرا؟ چون گزینهها رو از راست به چپ زدم.
آخ آقای دکتر... اصلا بعضی وقتا موقعیتو یادم میره... یه بار اومدم به شوخی رییسم بخندم، از دستم در رفت کوبیدم رو شونهاش و گفتم خیلی باحالی لعنتی! آخه کدوم آدم سالمی همچین حرکتی میکنه؟! جالب اینجاست که اون اخراجم نکرد؛ فرداش خودم استعفا دادم. چون فکر کردم رمز دسترسی به سایت شرکت رو عوض کرده تا من خودم برم. در حالی که رمز همون بود و کلید caps lock کامپیوتر من روشن بوده.
+ ای بابا...
- بله آقای دکتر... چکار کنم؟ تا میام خیلی مودبانه و رسمی رفتار کنم وضع بدتر میشه؛ نمیدونین چه «عرض میکردید»، «میفرمودم»، «تشریف میارم» و «خدمت برسید»هایی که تو جمعهای رسمی نگفتم!
+ من اصلا اسم شما رو تو لیست ندارم. اصلا نمیدونم چرا دارید اینا رو به من میگید؟
- پس به کی بگم؟ اوضاعم داره حاد ميشه گفتم بیام پیش شما.
+ پاشو جانم... من فیزیوتراپم! روانشناس ته راهروی راستی، دست چپه. اینجا ته راهروی چپی، دست راسته.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon