داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ در مجمع سرانِ صف نانوایی چه میگذرد؟. افسانه جهرمیان | بی قانون
✅ در مجمع سرانِ صف نانوایی چه میگذرد؟
افسانه جهرمیان | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
از آخرین باری که به نانوایی میرفتم 20 سالی میگذشت. چقدر همه چیز عوض شده بود. جوری آخرین تحولات ایران و جهان را تحلیل میکردند که مدام خودم را مرتب میکردم و چشمچشم کنان دنبال حسینیبای میگشتم. خانمی در صف چندتایی از آقای جلوییاش درخواست کرد اگر ممکن است نوبتش را به او بدهد.
مرد هم با حالت بیاعتنا و شریفینیا طوری گفت: «ای خانم این روزها همه گرفتارن، من که نمیتونم از کار و زندگیم بزنم نوبتم رو بدم به شما. دیر برسم خونه بچههام همدیگهرو خوردن».
زن هم پشت چشمی نازک کرد و همینطور که رویش را به نشانه «بیا برو بابا» برمیگرداند گفت: «هه! اون پرنس انگلستان میاد میره یه زن دورگه که مامان باباش توی 6 سالگیش جدا شدن و یه ازدواج ناموفق داشته رو میگیره، بعد مردای ما...». مرد: «خانم محترم هروقت با پرنس انگلستان توی صف نون قرار گرفتی بعدا من رو قضاوت کن».
پسری از صف یکیایها خواست جَو را عوض کند، گفت: «هوا، چه گرم شده. هواشناسی میگفت کولرهاتون رو سرویس کنید وگرنه کولرها...» و زد زیر خنده. بنده خدا چنان شوخی خنکی کرد که مشکل گرما و کولر به کل حل شد. پیرمردی از صف چندتاییها نگاهی به پلاستیکی در دست یکی از خانمهای جوان داخل صف کرد و گفت: نخر دخترم. ندیدی چقدر از این قارچهای سمی مردن. کبدشون از کار افتاده. نفله شدن.
الان حتما بچه هم داری، یه شوهر جوون، نخر دخترم. دختر جوان که فشارش از شدت خبررسانی و تصویرسازی پدر جان افتاده بود صف نان را ترک کرد و ترجیح داد امشب را هم با دیالوگ «مردم همینم ندارن» نان باگت و دوغ جلوی شوهر و بچهاش بگذارد.
شاطر در حالیکه یک چندتایی را رد میکرد، گفت: «کله پاچه چه گرون شده». مردی از چندتاییها: «اینم از زرنگی خودشونه. گوسفندا رو کم کردن قیمت رفته بالا». پسر تلطیف کننده فضا: «پ ن پ، گوسفنده، بیمه بدنه کرده خودشرو!» و بار دیگر تا ته آپاندیسش را با قهقههای در معرض دید هموطنان قرار داد. شاطر: «آقا شما یه دونه از نونات رو بده این آقا پسر معلومه عجله داره».
من هم که دوست داشتم خودی نشان بدهم گفتم: «شهردار تهران هم که عوض شد». همه با تعجب و اتحادی وصف ناپذیر به سمتم برگشتند و گفتند: «حرف سیاسی نزن. ای بابا این جوونای امروز چه چشم و گوششون باز شده. ما جوون بودیم نمیدونستیم رییسجمهور کیه!».
من هم راهم را کج کردم و ترجیح دادم کوبیده را با نان باگت بخوریم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon