✅ به‌خاطر مردم. مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

✅ به‌خاطر مردم
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

از اونایی بود که فکر می‌کرد در زمان مناسب و مکان مناسب به‌دنیا نیومده. فکر می‌کرد الان تو ناسا سر اینکه پروژه کریوس ۲ رو بدن به این، دعواس. از اون‌هایی که فکر میکنن گوگل جلسه هیات مدیره رو بدون این برگزار نمیکنه یا گایدلاین اینستاگرام رو این باید تعیین کنه. متوهم بود اما من همیشه پشتش بودم. یه چیزی شنیده‌ بودم از اینکه زن باید حامی همسرش باشه. به نظرم جمله شیک و خوبی بود. دلم می‌خواست به حقش برسه. راستش وقتی پول‌هامون رو جمع کردیم و مغازه رو راه انداختیم و اون دستگاه کپی رو خریديم فکر کردم به حقش رسیده و سقف آرزوهامون رو آوردیم پایین و پایین‌تر. گذاشتم اون قوانین کپی‌ گرفتن رو وضع کنه. ما فرم مهاجرت و لاتاری کپی نمی‌کردیم، نمی‌خواستیم فردا آه و ناله پدر و مادرها و نامزدهای تنها، پشت‌سرمون باشه. مدارک برای طلاق هم کپی نمی‌کردیم. مغازه پایین یه دفتر ازدواج و طلاق بود. اگر شاهد طلاق آدم‌ها می‌شدیم، الان تو استرالیا خط تولید مرینوس داشتیم یا تو بورلی هیلز بغل پابلیک فیگورها و هنرپیشه‌ها خونه داشتیم اما ما قوانین خودمون رو داشتیم. فقط فرم انصراف از یارانه پر می‌کردیم و در بهترین حالت برگه وام ازدواج و اوراق بانک مسکن کپی می‌گرفتیم. دیگه نه اون می‌خواست بره تو هیات اجرایی گوگل نه من حوصله داشتم پشتش درآم. از صبح فقط نام و نام‌خانوادگی و نام‌پدر حفظ می‌کردیم و شب همه اون‌ها رو جمع می‌زدیم که ببینیم زنده به قسط این ماه خونه می‌رسیم یا نه. اما یه‌روز زندگیمون عوض شد. همون روزی که از همه روزمرگی‌هامون لایو می‌دادیم. اوایل ۶ نفر تو لایومون بود. از صبح تا شب رو خط بودیم از ارتباطمون با آدم‌ها از قوانین جدید و دعوامون سرپول خرد و آدامس و قیمت کپی پشت ‌و رو، تا خرد خرد جمع کردن پول‌ها واسه قسط خونه رو لایو می‌دادیم. دیگه حالا برای دیده‌شدن می‌مردیم. هر برگه‌ای رو کپی می‌کردیم؛ حتي برگه‌های لاتاری، برگه‌های مهاجرت. شاهد طلاق آدم‌ها می‌شدیم فقط با این شرط که لحظه جدایيشون رو لایو پخش کنیم. با اونايي که قبلا طرفدارمون بودن وارد جنگ شديم اما به جاش یه جامعه هدف بزرگ‌تر پیدا کردیم. وقتی شاهد طلاق «میم-عین» بازیگر شدیم، لایومون سه‌میلیونی شد. شاید بپرسین چرا شما باید شاهد طلاق اون‌ها باشین؟ آدم قحطیه؟ جوابش اينه كه اون‌ها حاشیه میخواستن و ما یه تریبون جذاب برای حاشیه‌شون بودیم. دیگه پول رو پول بود که میومد. مردم کلی سوال داشتن از این آدم معروف‌ها و ما بدون هیچ قانونی ازشون می‌پرسیدیم. اون‌ها هلاک دیده‌شدن بودن درست مثل خود ما. یادمون رفته بود قبلا چه‌جوری بودیم پول‌هامون رو شب‌ها تو لایو نمی‌شمردیم، تازه فهمیده‌بودیم مردم عاشق سرک کشیدنن. این نشمردن پول‌ها و بستن در به روی مردم نابودمون کرد. دیگه براشون جذاب نبودیم. حد و مرزهای جدید فراریشون می‌داد. به خودمون که اومدیم، اینستا پر شده بود از صفحات چند صدهزارکایی که شاهد ازدواج و طلاق آدم‌های معروف بودن و مردم هم یادشون رفت که همه‌چیز از مغازه پایین دفتر طلاق که کپی برای کارهای طلاق نمی‌کرد، شروع شد. اون هیچ‌وقت جرات نکرد دوباره بگه دنبال سهمش از زندگی یه‌جای دیگه است و من هم جرات نکردم یادش بیارم که من هواش رو دارم! تو خونه قوانین تازه وضع کردیم و در اولین گام گوگل و ناسا و هيات مدیره و فرار مغزها و حامی و پشتیبان و مردم رو تو فرهنگ لغت زندگیمون فیلتر کردیم که یادمون نیاد چی می‌خواستیم و چی شد! همه روزها دایرکت خالیمون رو چک می‌کنيم فقط برای دیدن یه سلام از همون طرفدارها اما هیچ موتور جست‌وجویی به ما وفادار نموند!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon