داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ من انارم «قسمت اول». سحر شریفنیک | بی قانون.. انارم
✅ من انارم «قسمت اول»
سحر شریفنیک | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
من انارم. انار خوشخوی مظلوم. ولی اینکه چرا انارم حکایت دارد. اوایل احساس خاصی نسبت به اسمم نداشتم. ولی وقتی یک روز پسرِ خاله مهین جلوی همه صدایم کرد: انار؛ اناری، شفتالویی، خیاری... خیلی ناراحت شدم و به صورت رسمی شکایتم را به خاطر این نوع اسمگذاری مطرح کردم که البته نتیجه خاصی هم نداد.
به استناد خاطرههای تعریف شده گویا بابا، مامان را برای اولین بار وسط یک باغ اناری رویت کرده و از آن جایی که بنده هم حاصل همان عشقم لاجرم چارهای جز نامگذاری اینجانب به نام محصول همان باغ نبوده است. البته این را هم بگویم که بعد از شنیدن این دلیل تا حدود خیلی زیادی احساس رضایت کردم.
چون فکرش را كه کردم ديدم خدايی ناکرده اگر بابا سر جالیز خربزه مامان را میدید یا در یک مزرعه هویج عاشق میشد قطعا هویت شناسنامهای من به «هویج خوشخوی مظلوم» یا خانم «خربزه خوشخوی مظلوم» تغییر مییافت و آن وقت نه تنها پسر خاله مهین بلکه کلیه فروشندههای بازار ترهبار سرکوچهمان تا مدتها با دیدنم سرگرم میشدند و تا مدتها بساط شادی و نشاطشان برپا بود.
تنها خاطره ماندگاری که با اسمم دارم، برمیگردد به شعر قدیمی صد دانه یاقوت که مامان جانم همیشه برایم میخواندش. این شعر یک جورهایی در مدح و ستایش من سروده شده بود و موقع خواندنش یک غرور جذاب جاندار و دانداری مرا فرا میگرفت و دقیقا به همین علت تا مدتها ندیده یک احساس خاصی به مصطفی رحماندوست پیدا کرده بودم و فکر میکردم بالاخره یک روزی باید باهاش ازدواج کنم که البته وقتی برای اولین بار توی تلویزیون دیدمش و فهمیدم همسن بابابزرگم است این احساس هم خود به خود کان لم یکن تلقی شد.
جا دارد این را هم بگویم که این نبوغ و نوآوری خانواده در اسمگذاری فقط در مورد من انجام شد و وقتی چند سال بعد برادر کوچکترم به دنیا آمد در کمال ناباوری «دنیل» نام گرفت.
من هیچ وقت نمیتوانم بگویم در این مورد مامان و بابا بین من و دانیال فرق خاصی گذاشتند و شاید تنها دلیلی که اسم برادرم خیلی شیکتر از مال من شد این بود که مامان کل نه ماه حاملگیاش را نشست و ماهواره نگاه کرد و تحت تاثیر قرار گرفت که به کل همه چیزش خارجی شد. جوری که بعد از چندوقت بابا احمد را احی، مامانجون ثریا را سوری و خاله ملیحه را ملی صدا میکرد. البته قصد این را هم داشت که من را هم مخفف کند، که چون دید مخفف مال من خیلی ضایع است بیخیال ماجرا شد و با مرارت زیاد کماکان به من انار گفت.
با تمام این احوالات موضوع اسم چیزی نبود که کودکی من را خیلی تحتتاثیر خودش قرار بدهد. در واقع اتفاقی که باعث شد من تجربه متفاوتی از بقیه در آن سن وسال داشته باشم شروع ماجرای مهاجرت ما از ایران بود.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon