داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ مثل پانی جون باش. مرتضی قدیمی | بی قانون
✅ مثل پانی جون باش
مرتضی قدیمی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
چند دقیقه مانده کلاس شروع شود که خانم منشی با مانتویی یکسره زرد و تعدادی قلب سبز در جاهای مختلف مانتو وارد میشود و به بچههای کلاس خیره میشود. او چیزی نمیگوید و ازهیچکدام از ما هم چیزی نمیپرسد تا بعد از لحظاتی سکوت نه چندان سنگین، خودش بگوید واقعا متوجه نشدید؟
مریم خانم پرسید چی رو عزیزم؟
خانم منشی گفت کمی دیگه دقت کنید.
سونیا گفت هوا گرمه؟
خانم منشی گفت نچ.
سیامک گفت: ببخشید جسارت نباشه. عمل زيبايي کردید باز؟
خانم منشی اخم کرد و گفت بیتربیت و بعد رو کرد به من و گفت شما چی آقای جورنالیز، شما متوجه شدید؟
از جورنالیزش خندهام گرفت ولی جلوی خودم را گرفتم و گفتم شما طرفدار تیم برزیل هستید.
وقتی این حرف را زدم با شادی و هیجان گفت آفرین. نزدیک شدی ولی اشتباه گفتی، من طرفدار تیم آلمان هستم.
حالا دیگر همه بچههای کلاس متوجه موضوع شده بودند تا سیامک بگوید باشه عزیزم من بیتربیت ولی ایران چی کم داره از آلمان؟
ندیدی چه جوری مراکش را تیکه پاره کردیم. ضمنا اینکه تن شماست برزیله.
خانم منشی که انتظار این حرف را از سیامک نداشت، گفت اولا که گل به خودی بود. رابعا تیکه پاره کردن را چهارشنبه شب خواهیم دید.
سونیا پرسید ثانیا و ثالثا کو؟
خانم منشی را که تا به حال اینقدر حاضر جواب ندیده بودیم، گفت: ثانیا و ثالثا را با هم میگم یک وقت اذیت نشید. شهریه ترم جدید 30 درصد افزایش داره. به من هم ربطی نداره آقای مدیر گفتن.
مریم خانم با شنیدن این خبر گفت: اول ترم شهریهها 20 درصد اضافه شد. چه خبره مگه؟
خانم منشی هم جواب داد عزیزم دلار رسیده به هشت هزار تومان. از برد با مراکش خوشحال شدید حواستون نبوده مثل اینکه.
مریم خانم که اصلا وارد شوخیهای کلامی و کل کل نمیشود، جواب داد چه ربطی داره این حرفها. ضمن اینکه من نه فوتبال نگاه میکنم و نه برام مهمه کی زده و کی خورده. مانتوی برزیل و آلمان و اسکاتلند و نیجریه هم تنم نمیکنم.
وقتی خانم منشی دید برخورد مریم خانم خیلی جدی شده، گفت همونطور که گفتم به من ربطی نداره. مگه تو جیب من میره. اصلا اگه گرونه نخرید. مگه ندیدید علی کریمی چه گفت؟
در همین لحظه پانی جون وارد کلاس شد و با تعجب پرسید:
? What’s going on
خانم منشی بدون اشاره به موضوع افزایش قیمت شهریه گفت: هیچی پانی جون. داشتیم درباره فوتبال و اینکه من عاشق برزیل هستم، حرف میزدیم. بعد هم به قلبهای روی مانتو اشاره کرد و رفت.
پانیجون که حدس زده بود ماجرا چیز دیگری غیر از مانتو باشد، رو کرد به من چشمکی زد و سرش را تکان داد تا بگویم.
It was about tuition. They want to Increase it
خانم منشی که تعجب کرده بود گفت:
?Again
من سرم را تکان دادم تا با عصبانیت بیخیال انگلیسی صحبت کردن شود و بگوید:
ببینید بچهها من به هیچ عنوان اجازه نخواهم داد شهریه کلاس اضافه بشه. اگر این اتفاق افتاد تو پارک روبهروی موسسه، کلاس را ادامه خواهیم داد تا متوجه بشن.
وقتی این حرف را زد و مطمئن بودم این کار را خواهد کرد، احساس کردم کمتر از قبل تلخ هستم.
پایان کلاس خانم منشی در را باز کرد و گفت آقای مدیر به احترام پانیجون از افزایش قیمت شهریه منصرف شدن و گفتن کمبودها و کسریها را خودشون جور میکنن.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon