✅ چشماتون اذیتمون میکنه. علیرضا کاردار | بی قانون

✅ چشماتون اذیتمون میکنه
علیرضا کاردار | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

نیریش و میل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» اولش تلخند و تهش شیرین.
«میل» گوشی‌اش را درآورد و فیلترشکن را روشن کرد. «نیریش» با تعجب نگاهش کرد. میل با خونسردی تلگرامش را بالا و پایین می‌کرد. نیریش داشت عصبی می‌شد که صدای بوق‌ها درآمد. نیریش به تندی گفت: «بذارش کنار‌، چراغ سبز شد!» میل گوشی را به دست نیریش داد و خیلی ریلکس گفت: «حواست باشه رد نشه، گذاشتم دانلود بشه» و زد دنده یک و راه افتاد. نیریش با اخم به گوشی نگاه کرد و پرسید: «این چیه باز؟» میل با ذوق گفت: «کلیپ تبلیغ این فیلمه است... بچه‌ها خیلی ازش تعریف می‌کنن، بذار باز بشه ببینیم چیه». نیریش گفت: «همونه که با اسب و شمشیر و تفنگ ریختن تو بازار و مردم رو فراری دادن...». میل وسط حرفش آمد و گفت: «نه خانوم، اون‌که قدیمی شد، ته دیگش رو هم درآوردن. ندیدی خود کارگردانه عذرخواهی هم کرد و پلیس هم احضارشون کرد؟». به چراغ قرمز بعدی رسیدند. میل گوشی را گرفت و گفت: «ولی اونایی که این بساط رو راه انداخته بودن هنوز طلبکارن که مردم هنر رو نمی‌فهمن و بذار هر فحشی میخوان بدن، حالیشون نیست!». نیریش گفت: «ولی به نظر من اتفاقا خیلی تبلیغ خوبی بود. عوامل یه فیلم دیگه هم چند روز بعدش با لباس آتش‌نشانی رفته بودن همونجا و به مردم گل داده بودن. اصلا من تازه حالا فهمیدم نصف این چیزهایی که تو کوچه و خیابون می‌بینیم تبلیغ فیلمن».
میل با تعجب برگشت و به نیریش نگاه کرد. نیریش ادامه داد: «مثلا همین مدل رانندگی کردن مردم، به عمد یا زبونم لال از حماقت راننده‌ها که نیست، تبلیغ مدمکس و سریع و خشنه!». میل خنده‌اش گرفت. نیریش گفت:«یا اون یارو که اون گوشه پیاده‌رو لم داده و داره ازش دود درمیاد، فکر کردی چیزه؟ نخیر! داره با اون سیخ دستش، وردهای هری پاتر رو تمرین می‌کنه تا تو تبلیغ خوب دربیاد!» میل به پیرمردی که تا کمر توی سطل زباله خم شده بود، اشاره کرد و گفت: «پس اونم داره نقش گاندولف رو تو ارباب حلقه‌ها اجرا می‌کنه؟» نیریش خیلی جدی گفت: «آره داره دنبال حلقه‌اش می‌گرده! اون کلیپه هم که یارو سگ و گربه‌ها رو زجرکش می‌کرد، مربوط به پارک ژوراسیک بود.
اون پسره هم که خودشو انداخته رو زمین و ادای کتک خوردن درمیاره، تبلیغ بروس‌لی و راه‌های نرفته‌شه!». میل به دختر و پسری آن سمت خیابان اشاره کرد و گفت: «لابد اونا هم کازابلانکان، دارن درباره اذیت چشم‌ها بحث می‌کنن؟ اون ماشینه هم تبلیغ سیار همزمان روانی و سرگیجه هیچکاک بود! این موتور پشت سری هم که چراغ زنونش داره کورم میکنه، تبلیغ شمشیرهای لیزری جنگ ستارگانه!» باز صدای بوق ماشین‌ها بلند شد. میل به خودش آمد و راه افتاد، نیریش گفت: «آخ آخ، فکر کنم این ماشین بغلی هم تبلیغ تایتانیک بود... یواش‌تر برو ببینم تو این ورژنش کسی غرق میشه یا نه؟!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon